chafe

/ˈt͡ʃeɪf//t͡ʃeɪf/

معنی: عصبانیت، خراش، ساییدگی، پوست رفتگی، ساییدن، خونکسی را بجوش اوردن، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خراشیدن، بههیجان اوردن، سابیدن
معانی دیگر: (به منظور تحریک کردن یا گرم کردن) به هم مالیدن (مثلا دست ها)، مالش دادن، سودن (عضوی بر عضو دیگر)، بر ماسیدن، بساویدن، (معمولا با on یا against) اصطکاک پیدا کردن با، ساییده شدن یا کردن، ریشیدن، خراشیدگی پیدا کردن، پوست رفتگی پیدا کردن (در اثر سایش)، ریش کردن یا شدن، رنجاندن، آزرده خاطر کردن یا شدن، برزخ شدن یا کردن، بر آشفتن (معمولا با at یا under)، ریشیدگی، پوست رفتگی (در اثر به هم مالیدگی)، آزردگی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: chafes, chafing, chafed
(1) تعریف: to abrade, irritate, or wear away by rubbing.
مترادف: abrade
مشابه: erode, excoriate, fray, frazzle, fret, gall, graze, irritate, scrape

- The tight sleeves chafe my wrists.
[ترجمه گوگل] آستین های تنگ مچ دستم را خراب می کند
[ترجمه ترگمان] آستین های تنگ مچ منو تحریک می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make warm by rubbing.
مشابه: massage, rub, warm

- Chafing the feet will help stop frostbite.
[ترجمه محمد جواد] خاراندن پاها کمک به توقف یخ زدگی می کند.
|
[ترجمه گوگل] خراشیدن پاها به جلوگیری از سرمازدگی کمک می کند
[ترجمه ترگمان] Chafing پاها به جلوگیری از سرمازدگی آن ها کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to rub or press against something, esp. resulting in friction or wear.
مشابه: bind, fret, press, pull, push, rub, scrape

- The donkey chafed against the harness.
[ترجمه گوگل] الاغ در مقابل تسمه چفت شد
[ترجمه ترگمان] خر خر خر را کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become annoyed as a result of repeated or constant irritation.
مشابه: fret, fume, rage, seethe, stew

- She chafed at the restrictions on her freedom.
[ترجمه گوگل] او از محدودیت‌های آزادی خود ناراحت بود
[ترجمه ترگمان] او محدودیت های آزادی خود را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: irritation or vexation; annoyance.
مترادف: annoyance, irritation, vexation
مشابه: bother, rub

(2) تعریف: wear, heat, or pain caused by friction.
مترادف: abrasion
مشابه: burn, graze, scrape, sore, soreness, wear

جمله های نمونه

1. chafe at the bit
برآشفتن،به خود پیچیدن،کلافه شدن

2. in a chafe
با کمال خشم،در حال غضب

3. the prime minister in a chafe sent for him
نخست وزیر با عصبانیت دنبال او فرستاد.

4. Young people often chafe under the yoke of parental control.
[ترجمه گوگل]جوانان غالباً زیر یوغ کنترل والدین می‌چرخند
[ترجمه ترگمان]جوانان اغلب زیر یوغ کنترل والدین قضاوت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I see him chafe and fret at every pore.
[ترجمه گوگل]من او را می بینم که از هر منافذی پریشان و عصبانی است
[ترجمه ترگمان]می بینم که او عصبانی می شود و از همه pore عصبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His wrists began to chafe against the cloth strips binding them.
[ترجمه گوگل]مچ دست‌هایش در برابر نوارهای پارچه‌ای که آن‌ها را می‌بندد، ساییده شد
[ترجمه ترگمان]مچ دستش شروع کرد به شکایت کردن از نوارهای پارچه ای که آن ها را به هم پیوند می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He does, however, chafe at descriptions of him as a slow-growth advocate.
[ترجمه گوگل]با این حال، او از توصیف هایی که از او به عنوان یک مدافع کند رشد می کند، دلسرد می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، او از توصیف او به عنوان یک حامی رشد کند شکایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pundits and scientists chafe at regulations that hamper their creativity and the direction of their research.
[ترجمه گوگل]کارشناسان و دانشمندان از مقرراتی که خلاقیت و جهت گیری تحقیقات آنها را مختل می کند، سرزنش می کنند
[ترجمه ترگمان]Pundits و دانشمندان در حال شکایت از مقرراتی هستند که خلاقیت آن ها و مسیر تحقیقات آن ها را مختل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He rarely uses suspenders, since they may chafe him.
[ترجمه گوگل]او به ندرت از آویز استفاده می کند، زیرا ممکن است او را خراب کنند
[ترجمه ترگمان]به ندرت از بند شلوارش استفاده می کند، چون ممکن است از او شکایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The foaming waves chafe against the rocky shore.
[ترجمه گوگل]امواج کف آلود به ساحل سنگی می پیچند
[ترجمه ترگمان]امواج کف آلود بر روی ساحل صخره ای سرخ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A stiff collar may chafe your neck.
[ترجمه گوگل]یقه سفت ممکن است گردن شما را بچرخاند
[ترجمه ترگمان]ممکنه یقه تو یقه تو رو ببنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had a nasty chafe on his knee.
[ترجمه گوگل]روی زانویش چفیه بدی داشت
[ترجمه ترگمان]صورتش داغ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He would not chafe at the absence of routine chores.
[ترجمه گوگل]او از نبود کارهای معمول خسته نمی شد
[ترجمه ترگمان]از غیبت کاره ای روزمره ناراحت نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hardworking, honest citizens chafe at corrupt officials who treat them with contempt and get rich quick.
[ترجمه گوگل]شهروندان سخت کوش و درستکار از مقامات فاسدی که با آنها با تحقیر رفتار می کنند و سریع ثروتمند می شوند، سرزنش می کنند
[ترجمه ترگمان]شهروندان شریف و شریف از مقامات فاسد شکایت می کنند که با تحقیر رفتار می کنند و سریعا ثروتمند می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She must suspect, and guess, and chafe, and bear it all alone.
[ترجمه گوگل]او باید مشکوک باشد، حدس بزند، و به تنهایی آن را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او باید مظنون باشد و از او خواستگاری کند و خودش را به تنهایی تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عصبانیت (اسم)
chafe, anger, madness, nervousness, huff, ire, willies, boiling point, infuriation, snit

خراش (اسم)
abrasion, attrition, scratch, scrape, scuff, graze, rift, chafe, chap, scab, scotch

ساییدگی (اسم)
erosion, abrasion, chafe, detrition, fret, state of being chafed

پوست رفتگی (اسم)
chafe, excoriation

ساییدن (فعل)
grind, abrade, rub, gnaw, pulverize, wear away, scuff, chafe, fray, grate, file, levigate, corrade, erode, pound, rub out, triturate, wear up

خون کسی را بجوش اوردن (فعل)
chafe, aggravate, exacerbate, anger, cheese off, nettle, rouse

بوسیله اصطکاک گرم کردن (فعل)
chafe

اوقات تلخی کردن به (فعل)
chafe

خراشیدن (فعل)
erase, scratch, scrape, graze, chafe, scrub, glance, scab, rase

به هیجان اوردن (فعل)
chafe

سابیدن (فعل)
grind, chafe, grate, wear off

تخصصی

[عمران و معماری] ساییده شدن

انگلیسی به انگلیسی

• irritation; friction, rubbing; soreness caused by rubbing
rub against; make sore by rubbing; warm by rubbing; irritate
if your skin chafes or if something chafes it, it becomes sore as a result of being rubbed.
if you chafe at a restriction or delay, you feel annoyed and impatient about it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

از کوره در رفتن یا عصبانی شدن بخاطر محدودیتها و قوانین
مالیدن دست ها به منظور گرم کردن🥶 مثلا: I am chafing my hands because it is cold🌨️
In the years I had lived on Aiaia, I had never chafed at my constraint
در اینجا معنی کلافه بودن و بی حوصلگی داره
ساییدگی پوست ( as noun )
یه نمونه ساییدگی پوست وقتیه که یه لنجو توی دست بمون یه مدتی ، بعدش یه لک میفته روی پوست. اون لک روی پست هم مدنظره این لغته.
ارشد زبان ۹۹ ، سوال چهارم :
After a day of gardening without gloves, Emilia rubbed a special emollient over her hands to ease blisters and chafes on her fingers
...
[مشاهده متن کامل]

مالاندن دست ها به یکدیگر برای گرم کردن
She chafed her cold hands vigorously.
او دستان سرد خود را به شدت به هم می مالید.

با ایجاد اصطکاک سائیدن مثل سائیده شدن گردن با یقه لباس
rubbing two things together and causing severe friction burn

خدشه دار کردن
chafe at/against/under
شوریدن ( این فعل [intransitive] می باشد و نیازی به مفعول ندارد )
ساییدن
to prevent chafe the ropes should lie flat
شوریدن
temperamental youths chafing against the dictates of society
جوانان یاغی که علیه استبداد اجتماعی می شوریدند

بپرس