chaotic

/keˈɑːtɪk//keɪˈɒtɪk/

معنی: بی نظم، پرهرج ومرج
معانی دیگر: آشفته، درهم و برهم، نابسامان، به هم ریخته، ژول، آشوبناک، ناآرام، هرت، هرکی هرکی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: chaotically (adv.)
• : تعریف: completely disordered or disorganized; in a state of utter confusion.
متضاد: orderly, systematic
مشابه: disorganized, out of joint

- The children searched for their parents in the chaotic aftermath of the war.
[ترجمه گوگل] بچه‌ها در شرایط آشفته پس از جنگ به دنبال والدین خود می‌گشتند
[ترجمه ترگمان] بچه ها پس از جنگ به دنبال پدر و مادرشان گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the traffic situation downtown was quite chaotic
وضع آمد و شد در مرکز شهر کاملا در هم و برهم بود.

2. Things often appear chaotic to the outsider.
[ترجمه Peter Strahm] از نظر یک بیگانه چیزها اغلب بی نظم و اشفته به نظر میرسند.
|
[ترجمه گوگل]چیزها اغلب برای بیرونی آشفته به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]اغلب چیزها برای خارج از کشور آشفته و آشفته به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Things can be fairly chaotic in our house.
[ترجمه گوگل]همه چیز می تواند در خانه ما نسبتاً آشفته باشد
[ترجمه ترگمان]در خانه ما همه چیز می تواند تا حد زیادی هرج و مرج باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's a chaotic sort of a person - always trying to do twenty things at once.
[ترجمه Neda] اون ی فرد شلخته هست که همیشه میخواد بیست تا کار را یجا انجام بده
|
[ترجمه گوگل]او یک نوع آدم پر هرج و مرج است - همیشه سعی می کند بیست کار را همزمان انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او یک نوع هرج و مرج از یک فرد است - همیشه سعی دارد هر بار بیست کار انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The house is a bit chaotic at the moment - we've got all these extra people staying and we're still decorating.
[ترجمه کرمی] خانه قدری بهم ریخته است - ما افراد را سرپا نگه داشتیم و مشغول چیدمان هستیم.
|
[ترجمه گوگل]خانه در حال حاضر کمی آشفته است - ما همه این افراد اضافی را داریم و هنوز در حال تزئین هستیم
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر این خانه کمی آشفته و آشفته است - ما همه این افراد اضافی را داریم که مانده اند و هنوز تزئین می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The traffic in the city is chaotic in the rush hour.
[ترجمه گوگل]ترافیک در شهر در ساعات شلوغی آشفته است
[ترجمه ترگمان]ترافیک در شهر در ساعت شلوغی پر هرج و مرج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mullins began to rummage among the chaotic mess of papers on his desk.
[ترجمه گوگل]مولینز شروع کرد به جست‌وجو در میان آشفته‌های کاغذهای روی میزش
[ترجمه ترگمان]Mullins شروع به جستجو در میان کاغذهای درهم ریخته کاغذهای روی میزش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was really chaotic just before the show started.
[ترجمه گوگل]درست قبل از شروع نمایش واقعا آشفته بود
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه نمایش شروع شود، واقعا هرج و مرج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Things have been getting chaotic in the office recently.
[ترجمه گوگل]اخیراً همه چیز در دفتر آشفته شده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا اوضاع آشفته و آشفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rescuers were met with a chaotic scene and crews had to use cranes to pry open the twisted cars.
[ترجمه گوگل]امدادگران با صحنه آشفته ای مواجه شدند و خدمه مجبور شدند از جرثقیل برای باز کردن خودروهای پیچ خورده استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]امدادگران با یک صحنه پر هرج و مرج مواجه شدند و کارکنان مجبور بودند از جرثقیل برای باز کردن ماشین های پیچیده استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both men died before their times in the chaotic aftermath of revolution.
[ترجمه گوگل]هر دو مرد قبل از زمان خود در پیامدهای آشفته پس از انقلاب جان باختند
[ترجمه ترگمان]هر دو نفر قبل از زمان خود در هرج و مرج ناشی از انقلاب مردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Experimental literature that explicitly suggests that chaotic behavior has been observed in neural systems not subject to periodic stimulation is more limited.
[ترجمه گوگل]ادبیات تجربی که به صراحت نشان می دهد که رفتار آشفته ای در سیستم های عصبی مشاهده شده است که تحت تحریک دوره ای نیستند، محدودتر است
[ترجمه ترگمان]ادبیات تجربی که به صراحت نشان می دهد که رفتار هرج و مرج در سیستم های عصبی مشاهده شده است، نه موضوع تحریک تناوبی، محدودتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The team were glamorous but chaotic and when things weren't going well they were shambolic.
[ترجمه گوگل]تیم پر زرق و برق اما پر هرج و مرج بود و زمانی که همه چیز خوب پیش نمی رفت، گیج کننده بودند
[ترجمه ترگمان]این تیم پر زرق و برق اما پر هرج و مرج بود و زمانی که اوضاع به خوبی پیش نمی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The limited body of mathematical results describing chaotic control networks makes generalization difficult.
[ترجمه گوگل]مجموعه محدودی از نتایج ریاضی که شبکه های کنترل آشفته را توصیف می کنند، تعمیم را دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]پیکر محدود نتایج ریاضی در توصیف شبکه های کنترل هرج و مرج، تعمیم دشواری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نظم (صفت)
amorphous, disordered, chaotic, tumultuous

پرهرج ومرج (صفت)
chaotic, anarchic, anarchical, fussy

انگلیسی به انگلیسی

• totally lacking order, confused
if a situation is chaotic, it is disordered and confused.

پیشنهاد کاربران

۱. آشفته. در هم برهم. بی نظم ۲. آشوب گونه. {مربوط به} نظریه آشوب
مثال:
Lose - win is weak and chaotic from the outset.
{روش} باخت - برد از ابتدا ضعیف و بی نظم است.
در زبان باستانی لری واژه کهن آریایی �شوsho� به معنی برهم زدن، به هم ریختن، نابودکردن، خراب کردن، آشوب وبی نظمی، بلبشو، قاتی و ترکیب کردن مواد جامد، مایع وگاز است. این واژه وارد زبانهای هندی شده است: (
...
[مشاهده متن کامل]
خدای شیوا: یکی از محبوبترین خدایان هند است که به معنی خدای نابود گر وخراب کننده اهریمنان، آشوبگر، به هم ریختن، درهم وبرهم است. گمان میرود این واژه کهن برای زمانی باشدکه آریاییان به صورت کلنی زندگی کرده اند وفرهنگ وزبان ( ودا سانسکریت که با زبا ن اوستایی خواهر وبرادر هستند ) مشترک داشته اندو هنوز هندی های آریایی تبار از ایرانی های آریایی تبار جدا نشده اند، وهمچنین تعدادی از ایزدان ایران وایزدان هند مشترک هستندمثل ایندره، میترا، نارونا، ورثرغنا ) . در لری ترکیب�شته شووسه� به معنی درهم وبرهم نیز به کار میرود. اما این واژه کهن�شو�وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�کیاسchaos�, �کیاتیکchaotik� و�کیاتیکالیchaotikally� به همان معنی به کار میرود. در اینجا تبدیل شین به کاف راداریم که تبدیلی روان ورایج است. مثلا، کیمیا، کیمیاگری، شیمی، و در انگلیسی کمیستریchemistry, chemikally همگی از یک ریشه اند و تبدیل کاف به شین وبرعکس.

این صفت میتونه برای توصیف سبک زندگی به کار بره
to lead a chaotic lifestyle
همراه با بی نظمی
چون کلمه هردمبیل از لحاظ register غیر رسمی و محاوره ای ( colloquial ) محسوب می شود. کلمات انگلیسی به کار برده شده نیز می باید غیر رسمی باشد. پس استفاده از کلمات زیر صحیح تر است:
helter - skelter
pell - mell
higgledy - piggledy
hugger - mugger
harum - scarum
at sixes and sevens
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : chaos
✅️ صفت ( adjective ) : chaotic
✅️ قید ( adverb ) : chaotically
پر تلاطم
( This is chaotic ( situation is not stable : اوضاع مَگسیه ( آشفته، نامنطم، به هم ریخته )
adjective
[more chaotic; most chaotic] : in a state of complete confusion or disorder
◀️a chaotic political race
...
[مشاهده متن کامل]

◀️After he became famous, his life became even more chaotic
آشفته - نامنظم - به هم ریخته - بی نظم - پرهرج و مرج - نا آرام - شیر تو شیر - هرکی به هرکی - خر تو خر - نابسامان - به هم ریخته

chaotic ( فیزیک )
واژه مصوب: آشوبی
تعریف: ویژگی رفتار تصادفی و پیش‏بینی‏ناپذیر و بدون نظم
پُرهرجیک.
هرجمند.
هرجو ( مانند ترسو )
هرجگین.
chaotic ( adj ) = بی نظم، پرهرج و مرج، نابسامان/درهم برهم، شلخته، خرتوخر/آشفته، نامرتب/سازماندهی نشده
مترادف است با کلمه : disorganized ( adj )
examples:
1 - The traffic in Seoul is often chaotic.
...
[مشاهده متن کامل]

ترافیک در سئول اغلب پر هرج و مرج است.
2 - The house is a bit chaotic at the moment - we've got all these extra people staying and we're still decorating.
خانه در حال حاضر کمی نامرتب است - ما همه این افراد اضافی را در خانه خود داریم و هنوز در حال تزئین هستیم.
3 - He's a chaotic sort of a person - always trying to do twenty things at once.
او فردی شلخته است - همیشه سعی می کند بیست کار را همزمان انجام دهد.

disordered
دست پاچه و مضطرب شدن. هول شدن
آشفته
نامنظم
نامنظم، �به هم ریخته
پر هرج و مرج
آشوبناک ( ریاضی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس