chastened

/ˈt͡ʃeɪsn̩//ˈt͡ʃeɪsn̩/

(verb transitive) تصفیه وتزکیه کردن

جمله های نمونه

1. like two children chastened by the teacher. . .
مانند دو کودکی که توسط معلم توبیخ شده باشند. . .

2. He has clearly not been chastened by his thirteen days in detention.
[ترجمه گوگل]مشخصاً او سیزده روز در بازداشتش تنبیه نشده است
[ترجمه ترگمان]او به روشنی سیزده روز بازداشت خود را تنبیه نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She has been chastened by all kinds of experiences in life.
[ترجمه گوگل]او با انواع تجربیات زندگی تنبیه شده است
[ترجمه ترگمان]او همه تجربه های زندگی را تنبیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He felt suitably chastened and apologized.
[ترجمه گوگل]او احساس تنبیه مناسب کرد و عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]او تنبیه خوبی شد و عذرخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A chastened Agassi flew home for a period of deep contemplation.
[ترجمه گوگل]آغاسی تنبیه شده برای مدتی تفکر عمیق به خانه پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]برای یک دوران تفکر عمیق به سوی خانه پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was chastened by the traffic accident; he had nearly died.
[ترجمه گوگل]او به دلیل تصادف رانندگی تنبیه شد نزدیک بود بمیرد
[ترجمه ترگمان]از تصادف رانندگی یاد گرفته بود؛ نزدیک بود بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The President now seems a more chastened and less confident politician than when he set out a week ago.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور اکنون نسبت به زمانی که یک هفته پیش تصمیم گرفت سیاستمداری تنبیه شده تر و با اعتماد به نفس کمتری به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور اکنون به نظر می رسد که سیاست مدار chastened و confident از زمانی است که یک هفته پیش شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was chastened by the defeat and determined to work harder in future.
[ترجمه گوگل]او با شکست تنبیه شد و مصمم شد در آینده سخت‌تر کار کند
[ترجمه ترگمان]او با شکست تنبیه شد و تصمیم گرفت در آینده سخت تر کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His style was chastened by study of great writers.
[ترجمه گوگل]سبک او با مطالعه نویسندگان بزرگ تنبیه شد
[ترجمه ترگمان]سبک او به وسیله مطالعه نویسندگان بزرگ تنبیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Age has chastened his violent temper.
[ترجمه گوگل]سن، خلق و خوی خشن او را تنبیه کرده است
[ترجمه ترگمان]دوران خوی خشن او را تنبیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Military leaders, chastened by Vietnam, have learned to be cautious.
[ترجمه گوگل]رهبران نظامی که توسط ویتنام تنبیه شده اند، یاد گرفته اند که محتاط باشند
[ترجمه ترگمان]رهبران نظامی، تنبیه توسط ویتنام، یاد گرفته اند که محتاط باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chastened, I file right behind Ed into the auditorium.
[ترجمه گوگل]با تنبیه، درست پشت سر اد وارد سالن شدم
[ترجمه ترگمان]Chastened، من درست پشت سر اد وارد تالار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most of them turn up chastened the following morning.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها صبح روز بعد تنبیه شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها صبح روز بعد تنبیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A chastened man, an older man, he remembered: All summer, to begin with, he felt elated.
[ترجمه گوگل]مردی تنبیه‌شده، مردی مسن‌تر، به یاد آورد: تمام تابستان، برای شروع، احساس شادی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او به یاد آورد که در تمام تابستان به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• punished; reprimanded, rebuked, admonished, reproved

پیشنهاد کاربران

معنا : دمق
مثال : when he arrived at the party , he was chastened
گذشته ی تنبیه و توبیخ و اتهام.
متنبه
متنبه شده
اصلاح شده، آدم شده

بپرس