chewing


مضغ، جویدن

جمله های نمونه

1. he kept chewing at his moustache
مرتبا سبیل خود را می جوید.

2. a stick of chewing gum
یک قطعه آدامس

3. a wad of chewing gum
یک قلمبه آدامس

4. a wad of chewing tobacco
یک قلمبه تنباکوی جویدنی

5. teeth are for chewing
دندان برای جویدن است.

6. manoochehr, what problem are you chewing on these days?
منوچهر،این روزها به چه مسئله ای می اندیشی ؟

7. throughout the meeting he was either chewing his pencil or fidgetting with his fingers
در طول جلسه،او یا مداد خود را می جوید و یا با انگشتان خود بازی می کرد.

8. since he was in a hurry, he gulped the bite without chewing
چون عجله داشت لقمه را نجویده قورت داد.

9. He spent the weekend chewing over the problem.
[ترجمه محمد م] او آخر هفته را با اندیشیدن به مشکل طی کرد .
|
[ترجمه گوگل]او آخر هفته را صرف جویدن این مشکل کرد
[ترجمه ترگمان]او آخر هفته را با جویدن مشکل گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This town is notorious for chewing people up and spitting them out.
[ترجمه گوگل]این شهر به خاطر جویدن مردم و بیرون انداختن آنها بدنام است
[ترجمه ترگمان]این شهر برای جویدن مردم بدنام است و آن ها را بیرون تف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sound of her own chewing and swallowing were explosively loud.
[ترجمه گوگل]صدای جویدن و قورت دادن خودش به طرز انفجاری بلند بود
[ترجمه ترگمان]صدای جویدن و جویدن خود به قدری بلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was leaning over the gate chewing on a straw.
[ترجمه گوگل]روی دروازه خم شده بود و نی می جوید
[ترجمه ترگمان]به دروازه تکیه داده بود و کاه لانه را می جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Would you like a piece/stick of chewing gum?
[ترجمه گوگل]آیا یک تکه/چوب آدامس می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]یه تیکه آدامس می خوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is always chewing gum.
[ترجمه گوگل]او همیشه در حال جویدن آدامس است
[ترجمه ترگمان]اون همیشه آدامس می جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He swallowed without chewing.
[ترجمه گوگل]بدون جویدن آب دهانش را قورت داد
[ترجمه ترگمان]آب دهانش را قورت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] جویدن غذا

انگلیسی به انگلیسی

• opening and closing of the jaws, act of grinding with the teeth, masticating, munching

پیشنهاد کاربران

بپرس