child's play

/ˈtʃaɪldzˈpleɪ//tʃaɪldzpleɪ/

بچه بازی، بازی کودکان، بازی کودکان هر کار بسیار آسان

جمله های نمونه

1. Riding a bicycle is child's play when you've had some practice.
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری بازی بچه گانه ای است که تمرین کرده اید
[ترجمه ترگمان]اسب سواری یک دوچرخه است، زمانی که تمرین کرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's not a difficult climb it should be child's play for an experienced mountaineer.
[ترجمه گوگل]صعود سختی نیست، برای یک کوهنورد باتجربه باید بازی کودکانه باشد
[ترجمه ترگمان]این یک صعود دشوار نیست که باید بازی کودک برای یک کوهنورد باتجربه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The test was real child's play.
[ترجمه گوگل]آزمون یک بازی واقعی کودکانه بود
[ترجمه ترگمان]امتحان بچه واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Using computers nowadays is child's play compared to how difficult they were to use twenty years ago.
[ترجمه گوگل]امروزه استفاده از رایانه در مقایسه با بیست سال پیش که استفاده از آن ها دشوار بود، بازی کودکانه است
[ترجمه ترگمان]امروزه استفاده از کامپیوتر در مقایسه با این که چقدر از بیست سال پیش استفاده می شود، بازی کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. From thenceforward that bargain struck in child's play made me a free man.
[ترجمه گوگل]از آن به بعد آن معامله در بازی کودکانه مرا به مردی آزاد تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]از این پس از آن وقت تا این وقت معامله با بازی کودکان مرا آزاد ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Driving a car is not child's play.
[ترجمه گوگل]رانندگی با ماشین بازی بچه گانه نیست
[ترجمه ترگمان]رانندگی با خودرو بازی کودکان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's not a difficult climb It'should be child's play for an experienced mountaineer.
[ترجمه گوگل]صعود سختی نیست، برای یک کوهنورد باتجربه باید بازی کودکانه باشد
[ترجمه ترگمان]صعود دشوار نیست و باید بازی کودکان برای یک کوهنورد باتجربه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The severest toil was child's play compared with this.
[ترجمه گوگل]سخت‌ترین مشقّت در مقایسه با آن، بچه‌بازی بود
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با این کار سخت ترین کار، بازی کودکان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These concrete applications should be child's play.
[ترجمه گوگل]این کاربردهای بتن باید بازی کودکانه باشد
[ترجمه ترگمان]این برنامه های کاربردی عینی باید بازی کودکان باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What used to be child's play is now a 21 st - century form of exercise.
[ترجمه گوگل]آنچه قبلاً بازی کودکانه بود، اکنون یک شکل ورزش قرن بیست و یکمی است
[ترجمه ترگمان]آنچه که در بازی های کودکان مورد استفاده قرار می گرفت، اکنون یک نوع ورزش ۲۱ قرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is child's play . I can definitely nail it.
[ترجمه گوگل]این بازی کودکانه است من قطعا می توانم آن را میخ کنم
[ترجمه ترگمان]این بازی کودکانه است صددرصد می تونم درستش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For Jerry, fixing cars is child's play.
[ترجمه گوگل]برای جری، تعمیر ماشین ها یک بازی بچه گانه است
[ترجمه ترگمان]برای جری، تعمیر خودروها بازی کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bargaining is child's play for an old hand like her. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]چانه زدن برای دست پیری مثل او، بازی کودکانه است فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]Bargaining برای یک دست قدیمی مثل او بازی می کند فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His illness is child's play.
[ترجمه گوگل]بیماری او بچه بازی است
[ترجمه ترگمان]بیماری او بازی کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's mere child's play.
[ترجمه گوگل]این فقط یک بچه بازی است
[ترجمه ترگمان]بازی کودکانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• easy task, simple job

پیشنهاد کاربران

این کار واسش بچه بازیه . . . کاری نداره واسش
کار خیلی آسون
بچه بازی
مثل آب خوردن ( کنایه از بسیار آسان بودن کاری )

بپرس