chiseled

/ˈt͡ʃɪzl̩d//ˈt͡ʃɪzl̩d/

معنی: مخروط، چوب اسکنه خورده، اسکنه مانند
معانی دیگر: chiselled : چوب اسکنه خورده

جمله های نمونه

1. He was chiseled out of five thousand pounds in business speculation.
[ترجمه گوگل]او از پنج هزار پوند در حدس و گمان های تجاری حذف شد
[ترجمه ترگمان]او از پنج هزار پوند در گمانه زنی های تجاری فاصله داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is a bust chiseled from a rock.
[ترجمه گوگل]نیم تنه ای است که از سنگ تراشیده شده است
[ترجمه ترگمان]این مجسمه نیم تنه او است که از سنگ تراشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He chiseled the figure of a girl out of a block of white marble.
[ترجمه گوگل]او شکل یک دختر را از یک بلوک سنگ مرمر سفید تراشید
[ترجمه ترگمان]هیکل یک دختر را از یک تکه مرمر سفید برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The electrician chiseled a hole in the wall to fit a door bell.
[ترجمه گوگل]برقکار سوراخی در دیوار ایجاد کرد تا زنگ در را جا دهد
[ترجمه ترگمان]برق برق از دیوار بالا رفت و در را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has chiseled me out of £200!
[ترجمه گوگل]او من را از 200 پوند حذف کرده است!
[ترجمه ترگمان]او بیش از ۲۰۰ پوند به من داده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chiseled into the first was the outline of a boat riding the crest of a wave.
[ترجمه گوگل]طرح قایقی که بر تاج موج سوار شده بود، در قسمت اول تراشه شده بود
[ترجمه ترگمان]نخستین برخورد یک قایق در بالای موج یک موج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lou Minton was a wiry man with gaunt, chiseled features and prematurely gray hair, combed straight back.
[ترجمه گوگل]لو مینتون مردی ژولیده با ظاهری لاغر، تراشه دار و موهای خاکستری نابهنگام بود که به پشت شانه شده بود
[ترجمه ترگمان]لو ید minton مردی بود لاغر و لاغر، با چهره ای لاغر و تراشیده و موهای بور، صاف شانه به عقب شانه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He chiseled a hole in the door to fit a new lock.
[ترجمه گوگل]او سوراخی را روی در ایجاد کرد تا قفل جدیدی را جا کند
[ترجمه ترگمان]او سوراخی در در داشت که قفل آن را قفل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Chiseled —— a clean cut head, especially when chiseled out below the eye.
[ترجمه گوگل]تراشیده شده --- یک سر برش تمیز، به خصوص وقتی که زیر چشم بریده شده باشد
[ترجمه ترگمان]chiseled - - یک سر بریده پاک، به خصوص زمانی که زیر چشم قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is chiseled me out of five dollars.
[ترجمه گوگل]او من را از پنج دلار خرد کرده است
[ترجمه ترگمان]او از پنج دلار به من داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My personal seal is designed, and chiseled by him.
[ترجمه گوگل]مهر شخصی من توسط او طراحی و تراشیده شده است
[ترجمه ترگمان]مهر شخصی من طراحی شده است و توسط او کنده کاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was chiseled out of one thousand dollars in business speculation.
[ترجمه گوگل]او از هزار دلار در حدس و گمان های تجاری حذف شد
[ترجمه ترگمان]او از یک هزار دلار در معاملات تجاری تراشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Long dark hair swung in braids about his chiseled face, the tasseled ends occasionally striking the long tusks that jutted up from his lower lip.
[ترجمه گوگل]موهای بلند و تیره‌ای که در اطراف صورت تراشی شده‌اش تاب می‌خوردند، انتهای منگوله‌ها گهگاه به عاج‌های بلندی که از لب پایینش بیرون زده بود، می‌خورد
[ترجمه ترگمان]موی بلند سیاهش در صورت تراشیده او بافته شده بود، گاه گاه قسمت هایی از دندان های درازش را به هم می زد که از لب پایینش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Woltz had chiseled the guy, given him peanuts for the book.
[ترجمه گوگل]والتز آن مرد را خرد کرده بود و برای کتاب به او بادام زمینی داده بود
[ترجمه ترگمان]Woltz مرد را تراشیده بود و به او بادام زمینی داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Arron has got a really nice and rather chiseled face!
[ترجمه گوگل]آرون چهره ای واقعا زیبا و نسبتاً تراشیده دارد!
[ترجمه ترگمان]Arron یک چهره بسیار زیبا و نسبتا ظریف دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخروط (صفت)
cut, chiseled, chiselled

چوب اسکنه خورده (صفت)
chiseled, chiselled

اسکنه مانند (صفت)
chiseled, chiselled

پیشنهاد کاربران

موزون، خوش تراش
chiseled face
If you say that someone, usually a man, has chiseled features, you mean that their face has a strong, clear bone structure.
His chiseled features resembled a stony mask.
. . . a chiselled jaw.
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی درباره ی عضلات و چهره استفاده بشه ( که معمولا برای مردها به کار می ره ) به معنی استخوانی و زاویه دار و خوش تراش و عضلانی و این چیزهاست.

chiseled
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/chiseled
[در بدن عضلانی] خوش تراش.
مثلا:
The chiseled lines of his strong muscles.
خطوط خوش تراش ماهیچه های قوی اش.

مخروطی
خراطی شده، اسکنه کاری شده!
( اسکنه یا chisel نوعی ابزار شبیه به مغار هست که برای خراطی در چوب یا سنگ استفاده میشود )

بپرس