chosen

/ˈt͡ʃoʊzən//ˈt͡ʃəʊzən/

معنی: برگزیده، منتخب
معانی دیگر: (یزدان شناسی مسیحی) مورد لطف خداوند، برگزیده ی خدا، اسم مفعول فعل: choose، گزیده، نخبه

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of choose.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: selected from among others.
مشابه: choice, select

(2) تعریف: preferred over others.
مشابه: select

- my chosen seat in church
[ترجمه علی فروهر] جای مشخص من در کلیسا
|
[ترجمه علی فروهر] مکان همیشگی من در کلیسا
|
[ترجمه گوگل] صندلی انتخابی من در کلیسا
[ترجمه ترگمان] صندلی chosen در کلیسا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the chosen few
اشخاص نخبه،معدودی اشخاص برگزیده

2. he was chosen as the head of the iranian representation
او را به عنوان رییس هیئت نمایندگان ایران برگزیدند.

3. he was chosen to preside at the meeting
او را به ریاست جلسه برگزیدند.

4. only the chosen shall go to heaven
فقط برگزیدگان خدا به بهشت خواهند رفت.

5. he has been chosen to front the new show
او را به سمت مجری برنامه جدید انتخاب کرده اند.

6. those who have chosen the path of piety
آنان که راه پارسایی را برگزیده اند

7. many are called, but few are chosen
افراد زیادی فراخوانده می شوند ولی معدودی از آنها برگزیده (یا آمرزیده) می شوند

8. according to convention, the oldest member is chosen to preside
طبق رسم،مسن ترین فرد به ریاست جلسه انتخاب می شود.

9. one of shakespeare's characters that is most often chosen for dissection is hamlet
یکی از شخصیت های شکسپیر که غالبا برای تجزیه و تحلیل انتخاب می شود هاملت است.

10. I think we've chosen the right person to lead the expedition.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که ما فرد مناسبی را برای هدایت اکسپدیشن انتخاب کرده ایم
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم ما فرد مناسب را برای هدایت این سفر انتخاب کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All of them are experts in their chosen field.
[ترجمه گوگل]همه آنها در زمینه انتخابی خود متخصص هستند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها در زمینه انتخابی خود متخصص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was chosen for the job on the basis of her qualifications and ideas.
[ترجمه گوگل]او بر اساس صلاحیت ها و ایده هایش برای این شغل انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]او برای این کار براساس مهارت ها و ایده های خود انتخاب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The flowers are chosen for their delicate fragrance.
[ترجمه گوگل]گل ها به خاطر عطر لطیفشان انتخاب شده اند
[ترجمه ترگمان]گل ها به خاطر بوی لطیف آن ها انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And you will not retain my chosen one go.
[ترجمه گوگل]و منتخب من را حفظ نخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]و شما نخواهید بود که من یک نفر را انتخاب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr Kobayashi was chosen to represent the company at the conference.
[ترجمه گوگل]آقای کوبایاشی به عنوان نماینده شرکت در کنفرانس انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]آقای کوبایاشی برای نمایندگی این شرکت در این کنفرانس انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It maddens me that she was chosen instead of me!
[ترجمه گوگل]دیوانه ام می کند که او را به جای من انتخاب کردند!
[ترجمه ترگمان]به من گفت که به جای من انتخاب شده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برگزیده (صفت)
favorite, picked, choice, selective, select, chosen

منتخب (صفت)
chosen, elected, selected

انگلیسی به انگلیسی

• selected, picked out, preferred
chosen is the past participle of choose.

پیشنهاد کاربران

The chosen one
برگزیده
انتخاب
choice
انتخاب شده
انتخاب شده، گزینش شده، انتخابی، موردانتخاب

بپرس