cite

/ˈsaɪt//saɪt/

معنی: گفتن، ذکر کردن، اتخاذ سند کردن
معانی دیگر: (مطالب کتبی یا شفاهی را) نقل قول کردن، رونگاشت کردن، استناد کردن به، بازگشت کردن یا دادن به، رجوع کردن به، (حقوق) احضار کردن (به دادگاه)، فراخوانی، به صورت نقل قول ذکر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cites, citing, cited
(1) تعریف: to refer to and acknowledge (a source) in writing or speaking.
مترادف: invoke, mention, refer to
مشابه: adduce, advert, allude, indicate, note, quote

- If you use a quotation from a book in your paper, you have to cite the book as your source.
[ترجمه گوگل] اگر از نقل قولی از یک کتاب در مقاله خود استفاده می کنید، باید کتاب را به عنوان منبع خود ذکر کنید
[ترجمه ترگمان] اگر از یک نقل قول از یک کتاب در مقاله خود استفاده می کنید، باید کتاب را به عنوان منبع خود ذکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to quote or refer to as proof or illustration.
مترادف: adduce, instance, quote
مشابه: circumstantiate, excerpt, exemplify, extract, invoke, mention, note, present, specify

- His lawyer cited many cases where such a decision had been reached.
[ترجمه گوگل] وکیل او به موارد زیادی اشاره کرد که چنین تصمیمی گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان] وکیل او موارد زیادی را ذکر کرد که در آن ها چنین تصمیمی گرفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to point to, esp. as a reason for something; mention.
مترادف: mention, name
مشابه: allude, indicate, specify

- She cited unfair treatment as the reason for quitting.
[ترجمه متین] او رفتار ناعادلانه را به عنوان دلیلی برای ترک کردن ذکر کرد.
|
[ترجمه گوگل] او رفتار ناعادلانه را دلیل ترک سیگار عنوان کرد
[ترجمه ترگمان] او به درمان ناعادلانه به عنوان دلیل ترک سیگار اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His divorce was cited as a factor in his suicide.
[ترجمه گوگل] طلاق او را عاملی برای خودکشی عنوان کردند
[ترجمه ترگمان] طلاق او به عنوان عاملی در خودکشی وی ذکر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to compliment for praiseworthy action.
مترادف: commend, praise
مشابه: extol, honor, laud

- Two of the firefighters were cited for acts of extreme bravery.
[ترجمه گوگل] دو تن از آتش نشانان به دلیل اعمال شجاعت بسیار مورد استناد قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان] دو تن از مامورین آتش نشانی برای عمل شجاعانه به کار برده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to summon to appear in a court of law.

- The restaurant was cited for serious health violations.
[ترجمه محسن] این رستوران به خاطر تخلفات جدی بهداشتی به دادگاه فراخوانده شد.
|
[ترجمه گوگل] این رستوران به دلیل نقض جدی بهداشت مورد استناد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] این رستوران به خاطر نقض جدی بهداشتی ذکر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The devil can cite the Scriptures for his purpose.
[ترجمه هاله] شیطان برای رسیدن به اهدافش به کتاب مقدس استناد می کند.
|
[ترجمه گوگل]شیطان می تواند برای هدف خود به کتاب مقدس استناد کند
[ترجمه ترگمان]شیطان می تواند کتاب مقدس را برای هدفش برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'll just cite some figures for comparison.
[ترجمه گوگل]برای مقایسه فقط به ارقام اشاره می کنم
[ترجمه ترگمان]من چند رقمی را برای مقایسه ذکر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can you cite another case like this one?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید مورد دیگری مانند این را ذکر کنید؟
[ترجمه ترگمان]می تونی یه پرونده دیگه مثل این رو به خاطر بیاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is important to cite examples to support your argument.
[ترجمه گوگل]ذکر مثال هایی برای حمایت از استدلال شما مهم است
[ترجمه ترگمان]مهم است که مثال هایی برای حمایت از استدلال خود ذکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please cite my gratitude to him.
[ترجمه عابدی اصغر] لطفا تشکر مرا از او اعلام نمایید
|
[ترجمه گوگل]لطفاً از او تشکر کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا از من تشکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Experts cite the country as an instance where human rights violations could lead to international intervention.
[ترجمه گوگل]کارشناسان از این کشور به عنوان نمونه ای یاد می کنند که نقض حقوق بشر می تواند به مداخله بین المللی منجر شود
[ترجمه ترگمان]کارشناسان این کشور را به عنوان نمونه مطرح کرده اند که نقض حقوق بشر می تواند منجر به مداخله بین المللی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No doubt a Conservative Member will cite the 1930s, just as has happened in the past.
[ترجمه گوگل]بدون شک یکی از اعضای محافظه کار از دهه 1930 استناد خواهد کرد، همانطور که در گذشته اتفاق افتاده است
[ترجمه ترگمان]بدون شک یک عضو محافظه کار در دهه ۱۹۳۰ نیز همان طور که در گذشته اتفاق افتاد، اشاره خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Doctors are required to cite a study confirming any medical benefits of the drug and provide a written prescription.
[ترجمه گوگل]پزشکان موظفند مطالعه ای را که هر گونه فواید پزشکی دارو را تایید می کند ذکر کرده و نسخه کتبی ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]پزشکان ملزم هستند که به مطالعه در مورد هر گونه مزایای پزشکی این دارو و ارائه یک نسخه نوشته شده اشاره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They did, however, cite the arguments of those who did.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها به استدلال کسانی که این کار را کردند استناد کردند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها از استدلالات کسانی که این کار را کردند، اشاره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I need not cite the passage that contains that finding because Sir Stephen Brown P. has already cited it.
[ترجمه گوگل]من نیازی به استناد به قسمتی که حاوی آن یافته است نیست، زیرا سر استفان براون پی قبلاً به آن استناد کرده است
[ترجمه ترگمان]لازم نیست ذکر کنم که این یافته به این دلیل است که سر استفان براون پی قبلا به آن اشاره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And in truth, it wasn't difficult to cite examples of short-sightedness, bloody-mindedness, and cynical manipulation of memberships.
[ترجمه گوگل]و در حقیقت، ذکر نمونه هایی از کوته فکری، خون اندیشی و دستکاری بدبینانه عضویت ها کار سختی نبود
[ترجمه ترگمان]و در حقیقت، ذکر نمونه هایی از کوته اندیشی، کوته اندیشی، و دستکاری cynical در عضویت، دشوار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They cite numbers and percentages of casualties, they give names of comrades who lost eyesight and limbs.
[ترجمه گوگل]آنها تعداد و درصد تلفات را ذکر می کنند، اسامی رفقایی را می آورند که بینایی و دست و پا را از دست داده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها آمار و درصد تلفات را ذکر می کنند و نام comrades که دید و اعضای بدن خود را از دست داده اند را اعلام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Social researchers cite a 44 percent increase in the number of grandchildren living in homes maintained by their grandparents since 1980.
[ترجمه گوگل]محققان اجتماعی به افزایش 44 درصدی تعداد نوه‌هایی اشاره می‌کنند که از سال 1980 در خانه‌هایی که پدربزرگ و مادربزرگشان نگهداری می‌کنند، زندگی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]محققان اجتماعی به میزان ۴۴ درصد افزایش تعداد نوادگان در خانه هایی که از سال ۱۹۸۰ توسط پدربزرگ و مادربزرگ خود نگهداری می شوند، اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One could cite numerous other passages where both terms are employed, but none is plainer than this one.
[ترجمه گوگل]می‌توان به عبارات متعدد دیگری اشاره کرد که در آن‌ها هر دو اصطلاح به کار رفته‌اند، اما هیچ‌یک واضح‌تر از این یکی نیست
[ترجمه ترگمان]می توان از راه های متعدد دیگری که هر دو دوره در آن استفاده می شوند، اشاره کرد، اما هیچ کدام از این موارد واضح تر از این نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گفتن (فعل)
utter, declare, relate, tell, inform, say, adduce, tongue, mouth, observe, cite, intimate, bubble, rehearse

ذکر کردن (فعل)
assign, mention, mingle, note, refer, specify, cite, mind, patter

اتخاذ سند کردن (فعل)
cite

تخصصی

[حقوق] احضار کردن (به دادگاه)، نقل کردن، استناد کردن، تقدیر کردن، جریمه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• quote; officially praise; summon to a court of law
if you cite something, you quote it or mention it, especially as an example or proof of what you are saying; a formal word.
in a legal case, to cite a person means to officially name them, and to cite a reason or cause means to state it as the official justification for your case; a formal word.

پیشنهاد کاربران

گاهی معنی "یادآوری کردن" هم میده.
Summon
نقل قول کردن ، احضار کردن
The judge cited the two lawyers with contempt after lengthy altercation in courtroom.
قاضی ان دو وکیل را بعد از مشاجره طولانی در دادگاه احضار کرد
تَراگوییدن/تراگفت کردن/تراگویی کردن/تراگویش کردن/ =/to cite to quote
. . .
. . . . . . .
. . . . . . . . .
نقل قول کردن ( با ذکر منبع )
🔰 ( مطالب کتبی یا شفاهی را ) گفتن، ذکر کردن
A key difficulty in sorting out the “third category” of “difficult cases, ” the State Department official said
Although the official declined to provide numbers in each of the three categories ( of sanctions ) or cite examples
...
[مشاهده متن کامل]

Washington Post@
🔰استناد کردن به
They replied citing a report from the finance department

راه دادن به وسیله نقلیه ای که در خیابان عریض تر رانندگی می کند
رعایت حق تقدم
utterance
1. ذکر کردن، استناد کردن
2. احضار کردن به دادگاه
3. نام بردن، یاد کردن

استناد کردن ، اشاره کردن
( بعنوان چیزی ) قلمداد شدن/کردن، تلقی شدن/کردن، برشمرده شدن، ذکر شدن، یاد شدن

یادکردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس