city slicker

/ˈsɪtisˈlɪkər//ˈsɪtiˈslɪkə/

معنی: شهری، رند
معانی دیگر: منظره ی شهر، نمای شهر (به ویژه از هواپیما یا جای بلند)، صحنه ی شهری، (عامیانه) آدم شهری، (در نظر دهقانان) زرنگ، پرتدبیر (و تزویر)، مرد رند، زرنگ

جمله های نمونه

1. Her city slicker boyfriend looks pretty clumsy out here on the farm.
[ترجمه گوگل]دوست پسر شیک تر شهر او اینجا در مزرعه بسیار دست و پا چلفتی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]دوست پسرش، اون بیرون توی مزرعه خیلی دست و پا چلفتی بنظر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sure, a city slicker looks smart as long as he stays in a place like New York.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، یک شهر باهوش به نظر می رسد تا زمانی که در مکانی مانند نیویورک بماند
[ترجمه ترگمان]البته، یه بچه شهری تا وقتی که توی یه جایی مثل نیویورک میمونه باهوش به نظر میرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On a drive in the country, a city slicker noticed a farmer lifting a pig up to an apple tree and holding the pig there as it ate one apple after another.
[ترجمه گوگل]در یک رانندگی در این کشور، یکی از مردم شهردار متوجه کشاورز شد که خوک را روی درخت سیب بلند کرده و خوک را در حالی که سیب‌ها را یکی پس از دیگری می‌خورد، نگه داشته است
[ترجمه ترگمان]در یک حرکت در کشور، کاپشن او یک کشاورز را دید که خوکی را روی درخت سیب نگه داشت و خوک را در آنجا نگه داشت و یک سیب بعد از دیگری خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That city slicker was out of his element out on the farm.
[ترجمه گوگل]آن شهر لخت در مزرعه خارج از عنصر خود بود
[ترجمه ترگمان] اون کاپشن شهری توی مزرعه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her city slicker boyfriend looked pretty clumsy out here on the farm.
[ترجمه گوگل]دوست پسر شیک تر شهر او اینجا در مزرعه بسیار دست و پا چلفتی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]دوست پسرش، اون بیرون توی مزرعه خیلی دست و پا چلفتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I loved her and so did that city slicker, John Weber.
[ترجمه گوگل]من او را دوست داشتم و همینطور آن شهر نازک تر، جان وبر
[ترجمه ترگمان]من او را دوست داشتم و همین طور هم این هم کاپشن city، جان وبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sure, a city slicker looks smart as long as he stays in a place like New York. But you put him down on a farm and he won't do much better than a newborn baby!
[ترجمه گوگل]مطمئناً، یک شهر باهوش به نظر می رسد تا زمانی که در مکانی مانند نیویورک بماند اما شما او را در مزرعه می گذارید و او خیلی بهتر از یک نوزاد تازه متولد شده عمل نمی کند!
[ترجمه ترگمان]البته، یه بچه شهری تا وقتی که توی یه جایی مثل نیویورک میمونه باهوش به نظر میرسه اما تو اونو روی یه مزرعه گذاشتی و اون خیلی بهتر از یه بچه تازه متولد شده هم نمی کنه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's an unappealing throwback to the days of '80s City slickers.
[ترجمه گوگل]او بازگشتی غیر جذاب به روزهای سیتی های دهه 80 است
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم غیر منطقی آیه که به روزه ای ۸۰ شهر تعلق داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Once you get accustomed to life on the range, it's hard to go back to being a city slicker.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه به زندگی در محدوده شهر عادت کردید، بازگشت به شهر باریک‌تر دشوار است
[ترجمه ترگمان]وقتی به زندگی در میدان عادت می کنی، برای برگشتن به یک کاپشن شهری سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ballet definitely didn't jell with the image of super-macho, cool-as-ice City slicker.
[ترجمه گوگل]باله قطعاً با تصویر یک شهر فوق‌العاده ماچو و باحال مثل یخ سازگار نبود
[ترجمه ترگمان]اما باله به طور قطع با تصویر of، macho، سرد و سرد ساخته نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. EXAMPLE: Dressed in my fancy new clothing I feel uncomfortable when I visit my relatives in the village where I was born because I feel like a city slicker.
[ترجمه گوگل]مثال: با پوشیدن لباس‌های جدید و فانتزی، وقتی به دیدن اقوامم در روستای محل تولدم می‌روم احساس ناراحتی می‌کنم، زیرا احساس می‌کنم یک شهر شلخته‌تر هستم
[ترجمه ترگمان]مثال: لباس جدید لباس های جدید خود را به تن کردم وقتی به بستگانم در دهکده ای که در آنجا متولد شدم احساس ناراحتی می کنم، چون مثل یک کاپشن شهر احساس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When a New Yorker walks past a chicken on his morning stroll, we're left to wonder which one is the real city slicker.
[ترجمه گوگل]وقتی یک نیویورکی در پیاده‌روی صبحگاهی خود از کنار مرغی رد می‌شود، ما به این فکر می‌کنیم که کدام یک از مرغ‌ها شلخته‌تر شهر هستند
[ترجمه ترگمان]وقتی یک نیویورکی در پیاده روی صبحگاهی قدم زنان از کنار یکی از مرغ ها عبور می کند، به این نتیجه می رسیم که یکی از آن slicker واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شهری (اسم)
burgess, townspeople, townsman, city slicker, townee

رند (اسم)
rogue, city slicker, knave

انگلیسی به انگلیسی

• (informal) person from a large city who is overly sophisticated, stylish and sophisticated city person, sophisticated city dweller

پیشنهاد کاربران

بپرس