clear away

/ˈklɪrəˈweɪ//klɪərəˈweɪ/

1- تمیز کردن و کنار گذاشتن، 2- ناپدید شدن، از نظر محو شدن، رفتن، رد شدن، گذشتن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to get away; escape.

جمله های نمونه

1. Would you clear away the breakfast things?
[ترجمه گوگل]آیا چیزهای صبحانه را پاک می کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه وسایل صبحانه رو پاک کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'll help you to clear away after tea.
[ترجمه گوگل]من به شما کمک می کنم که بعد از چای پاک شوید
[ترجمه ترگمان]من به تو کمک می کنم که بعد از چای بروی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll just clear away the breakfast things.
[ترجمه گوگل]من فقط چیزهای صبحانه را پاک می کنم
[ترجمه ترگمان]همین الان وسایل صبحانه را کنار می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must clear away the dinner things.
[ترجمه گوگل]ما باید چیزهای شام را پاک کنیم
[ترجمه ترگمان]باید چیزهای شام را پاک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clear away leaves and other garden debris from the pond.
[ترجمه گوگل]برگ ها و سایر زباله های باغ را از حوض پاک کنید
[ترجمه ترگمان]برگ ها و آشغال های دیگر باغ را از آب پاک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please help your mother to clear away.
[ترجمه گوگل]لطفاً به مادرت کمک کن تا خلاص شود
[ترجمه ترگمان]لطفا به مادرت کمک کن تا پاک بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clear away your toys now, children!
[ترجمه گوگل]بچه ها حالا اسباب بازی هایتان را پاک کنید!
[ترجمه ترگمان]بچه ها، حالا دیگر toys را پاک کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can you clear away all your toys now?
[ترجمه گوگل]آیا اکنون می توانید همه اسباب بازی های خود را پاک کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه همه اسباب بازی هات رو پاک کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You always clear away the soft topsoil till you get a fir base.
[ترجمه گوگل]شما همیشه خاک سطحی نرم را پاک می کنید تا زمانی که یک پایه صنوبر بدست آورید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه خاک نرم رو پاک می کنی تا وقتی که یه درخت صنوبر بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My doctors performed a bypass operation to clear away a blockage in the blood vessels that supply my heart.
[ترجمه گوگل]پزشکان من یک عمل بای پس برای رفع انسداد رگ های خونی که قلب من را تامین می کنند، انجام دادند
[ترجمه ترگمان]پزشکان من عمل جراحی ای را انجام دادند تا انسداد مجاری خونی که قلبم را تامین می کرد را رفع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He got clear away.
[ترجمه گوگل]او پاک شد
[ترجمه ترگمان] اون از اینجا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Other species seem to clear away this debris more easily.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد گونه های دیگر این زباله ها را راحت تر از بین می برند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد دیگر گونه ها این آوار را به راحتی از بین می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let us hope that later chapters clear away some of the murkiness.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید امیدوار باشیم که فصل های بعدی تا حدودی تیرگی را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]بیایید امیدوار باشیم که فصل های بعدی برخی از the را از بین ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You have to clear away the debris.
[ترجمه گوگل]شما باید زباله ها را پاک کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید آت و آشغالا رو پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• move away from; clean rubble from

پیشنهاد کاربران

ترک کردن، پاکسازی کردن
پاکسازی و تمیز کردن.
پاکسازی کردن
کنار گذاشتن
برچیدن
جمع کردنِ بساطِ . . .
گم شو
جمع کردن، جمع و جور کردن

بپرس