cleft

/ˈkleft//kleft/

معنی: ترک، شکاف، چنگال، شکاف دار، ترک خورده
معانی دیگر: چاک، بریدگی، دریدگی، درز، فضای بین دو چیز، زمان گذشته و اسم مفعول فعل: cleave، (به منظور پیوند گیاهی زدن) اسکنه را در شکاف ساقه قرار دادن، پیونداسکنه ای (یا شکافی) زدن، شکافته، دو شقه، جدا، ترکیده، کافته

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a past tense and part participle of cleave
صفت ( adjective )
• : تعریف: split; divided.
مترادف: cloven, cut, divided, split
مشابه: bifurcated, bisected, cracked, fissured, fractured, halved, rent, riven, ruptured, separated
اسم ( noun )
• : تعریف: an opening made by or as if by splitting.
مترادف: aperture, crack, cut, fissure, gash, rent, rift, slit, split
مشابه: bifurcation, breach, break, cleavage, crevasse, crevice, fracture, gap, opening, rupture

جمله های نمونه

1. cleft graft
پیوند اسکنه ای

2. the anal cleft of the human body
شکاف سرینی (چاک کون) در بدن انسان

3. in a cleft stick
(انگلیس - عامیانه) در وضعیت وخیم

4. The wooden door had been cleft in two.
[ترجمه گوگل]در چوبی به دو نیم شده بود
[ترجمه ترگمان]در چوبی از دو طرف شکاف ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their baby had an operation to repair a cleft palate.
[ترجمه گوگل]نوزاد آنها برای ترمیم شکاف کام تحت عمل جراحی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]بچه آن ها یک عمل برای تعمیر شکاف ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His skin was cleft with deep lines.
[ترجمه گوگل]پوستش با خطوط عمیق شکاف داشت
[ترجمه ترگمان]پوستش با خطوط عمیق شکاف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bobby was born with a cleft lip.
[ترجمه گوگل]بابی با شکاف لب به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان]بابی با شکاف کوچکی به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was in a cleft stick—my job was boring but I couldn't move to another firm without losing my company pension.
[ترجمه گوگل]من در یک چوب شکاف بودم - شغلم کسل کننده بود اما نمی توانستم بدون از دست دادن حقوق بازنشستگی شرکت به شرکت دیگری نقل مکان کنم
[ترجمه ترگمان]کار من خسته کننده بود - شغل من کسل کننده بود، اما نمی توانستم بدون از دست دادن حقوق بازنشستگیم به شرکت دیگری نقل مکان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His fist cleft the air.
[ترجمه گوگل]مشتش هوا را شکافت
[ترجمه ترگمان]مشتش را شکاف می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her skin was cleft with deep lines running from the jaw to the high jutting cheekbones.
[ترجمه گوگل]پوست او با خطوط عمیقی که از فک تا گونه های برجسته کشیده شده بود شکاف داشت
[ترجمه ترگمان]پوستش از خطوط عمیق از فک بالا رفته بود و از فک بالا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole mountain chain originated from this cleft as lava surged up and spilled down on both sides.
[ترجمه گوگل]کل زنجیره کوه از این شکاف سرچشمه می گیرد زیرا گدازه ها از دو طرف بالا می روند و به پایین می ریزند
[ترجمه ترگمان]کل زنجیره کوهستان از این شکاف سرچشمه می گرفت و گدازه به هر دو طرف سرازیر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sacred way moves towards the cleft hill and a pass which opens to Eleusis itself.
[ترجمه گوگل]راه مقدس به سمت تپه شکاف و گردنه ای حرکت می کند که به خود الئوسیس باز می شود
[ترجمه ترگمان]راه مقدس به سوی شکاف تپه می رود و راهی برای عبور از آن باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The spring that gushes from a cleft mountain is the Goddess's blood.
[ترجمه گوگل]چشمه ای که از شکاف کوه می جوشد خون الهه است
[ترجمه ترگمان]بهار که از یک کوه شکاف فوران می زند خون Goddess است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For various examples of cleft and pseudo-cleft structures, see sections 3 and 1 of this chapter.
[ترجمه گوگل]برای نمونه های مختلف سازه های شکاف و شبه شکاف به بخش های 3 و 1 این فصل مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]برای مثال های مختلف از شکاف و شبه - شکاف، بخش های ۳ و ۱ این فصل را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Guang Qiu, now 2 born with a cleft palate came as a small baby.
[ترجمه گوگل]گوانگ کیو که اکنون 2 ساله با شکاف کام به دنیا آمده است به عنوان یک نوزاد کوچک به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان]guang qiu، حالا ۲ متولد شده با شکاف دهان به عنوان یک بچه کوچک متولد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترک (اسم)
abandonment, dereliction, quit, crack, stop, turk, fracture, renunciation, craze, refuse, chap, proscription, split, cleft, desuetude, interstice, pillion

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

چنگال (اسم)
paw, grain, fork, claw, clutch, prong, pitchfork, nail, talon, cleft, rake, nipper

شکاف دار (صفت)
crazy, cloven, cleft

ترک خورده (صفت)
dehiscent, cleft

تخصصی

[علوم دامی] شکاف خورده ؛ بخشی از بدن که شکاف برداشته یا نصف شده است. بعنوان مثال می توانان به سمهای شکاف برداشته برخی از حیوانات اشاره کرد.
[مهندسی گاز] شکاف
[زمین شناسی] شکاف، چاک زمین ریخت شناسی): یک دره عمیق پرشیب، گودال، شکاف یا سایر حفرات تند پرشیب. مانند: یک شکاف نتراشیده (سنگلاخ) در یک سنگ، یک آبکنه موج شکن در یک صخره، یک ترانشه در کف اقیانوس، یک بریدگی دو لبه یک کراتر یا دهانه آتشفشانی یا یک فرو رفتگی باریک در کف یک غار. مترادف منسوخ:Clift . یک شکستگی کششی در حین رشد بر روی هر دو طرف صدف، خلفی و قدامی نسبت به نوک، بعضی از نرم تنان روستروکونک. (پوژتا و رانگار، 1976).
[بهداشت] شکاف

انگلیسی به انگلیسی

• fissure, crevice, crack, gap
divided, split
a cleft in a rock or the ground is a narrow opening in it.
if you are in a cleft stick, you are in a difficult situation that will give you problems or harm you whatever you decide to do.
cleft is a form of the past participle of cleave.

پیشنهاد کاربران

مثلا cleft chin یعنی چونه ی شیار دار
در آناتومی به چاک و شکاف وسط باسن هم می گویند. intergluteal یا gluteal cleft یا natal cleft.
Cleft lip = لب شکری
cleft ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: نوک‏شکافته
تعریف: ویژگی برگی که نوک آن شکافی تا نزدیکی میانۀ برگ دارد
روانشناسی:شکاف مثلا در شکاف سیناپسی
شکاف
تقسیم شده

اِسنادی ( در دستور زبان )
Cleft palate : سخت کام
به دو قسمت تقسیم کردن
cleft - chin
زنخدان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس