closing


نهایى، بستن قانون ـ فقه : اخرى علوم نظامى : بستن پیمایش، خاتمه عملیات

جمله های نمونه

1. closing the door so that cattle will not stray
بستن در برای اینکه احشام فرار نکنند

2. closing the windows will keep the cold out
بستن پنجره ها جلو سرما را می گیرد.

3. they debated closing the shop
آنان بستن مغازه را مورد بحث قرار دادند.

4. they tried to downplay the importance of the embassy's closing
آنان کوشیدند بسته شدن سفارت را کم اهمیت جلوه دهند.

5. A fire in the gallery caused the premature closing of the exhibition.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در گالری باعث تعطیلی زودهنگام نمایشگاه شد
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی در گالری منجر به تعطیلی زودرس این نمایشگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Last year's tax demands are closing on me.
[ترجمه گوگل]مطالبات مالیاتی سال گذشته بر من بسته می شود
[ترجمه ترگمان]مطالبات مالیاتی سال گذشته به من بسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was in the pub until closing time.
[ترجمه گوگل]او تا زمان بسته شدن در میخانه بود
[ترجمه ترگمان]او تا زمان تعطیل در کافه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A fire caused the premature closing of the exhibition.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی باعث تعطیلی زودهنگام نمایشگاه شد
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی سبب تعطیلی زودرس این نمایشگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We were in the pub until closing time.
[ترجمه گوگل]تا زمان تعطیلی در میخانه بودیم
[ترجمه ترگمان]تا وقت بستن در کافه بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The store is closing out on Saturday.
[ترجمه گوگل]فروشگاه در روز شنبه تعطیل است
[ترجمه ترگمان]فروشگاه روز شنبه تعطیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hitler himself committed suicide as Soviet forces were closing in on Berlin.
[ترجمه گوگل]خود هیتلر زمانی که نیروهای شوروی در حال نزدیک شدن به برلین بودند خودکشی کرد
[ترجمه ترگمان]خود هیتلر خودکشی کرد، زیرا نیروهای شوروی در برلین نزدیک می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The store is closing out tomorrow; I'll go and buy a pair of shoes.
[ترجمه گوگل]فروشگاه فردا تعطیل می شود من برم یک جفت کفش بخرم
[ترجمه ترگمان]فروشگاه فردا تعطیل می شود و یک جفت کفش می خرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Implicit in the poem's closing lines are the poet's own religious doubts.
[ترجمه گوگل]در سطرهای پایانی شعر، شبهات مذهبی خود شاعر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مفهوم ضمنی در خطوط پایانی شعر شک و تردیدهای مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Management/The management is/are considering closing the factory.
[ترجمه گوگل]مدیریت/مدیریت در حال بررسی تعطیلی کارخانه است
[ترجمه ترگمان]مدیریت \/ مدیریت در نظر دارد که کارخانه را تعطیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Before closing I want to mention all those who contributed so generously.
[ترجمه گوگل]قبل از پایان، می خواهم از همه کسانی که سخاوتمندانه کمک کردند یاد کنم
[ترجمه ترگمان]قبل از بستن من می خواهم به تمام کسانی که این طور سخاوتمندانه کمک کرده اند، صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• shutting; conclusion (of a speech, etc.)
shutting; concluding, ending, summarizing
the closing part of an activity or period of time is its final part.

پیشنهاد کاربران

سخنان پایانی
نهایی
پایانی
Final
پایان بخشی، خاتمه دهی، تعطیلی
جمع بندی ( جمع بندی در ارائه گزارش ها )
خلاصه کردن
ارائه چکیده متن
متن پایانی و حسن خطاب ارایه یا سخنرانی
انعقاد قرارداد
انحلال ( شرکت )
بستن
پایانی
For example
Add your closing remarks
نکات پایانی خود را اضافه کنید
اختتامیه
مثال:
closing ceremony = مراسم اختتامیه
اگر در جایگاه صفت به کار رفته باشد به معنای بسته و بسته شده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس