copartner

/ˌkoʊˈpɑːtnə//ˌkəʊˈpɑːtnə/

معنی: شریک، سهیم وشریک در تجارت وغیره
معانی دیگر: همکار، وابسته، انباز، سهیم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: copartnership (n.)
• : تعریف: an associate or fellow partner, as in a business enterprise.

جمله های نمونه

1. He is now co-partner in a new property company.
[ترجمه گوگل]او اکنون در یک شرکت املاک جدید شریک است
[ترجمه ترگمان]او اکنون در یک شرکت دارایی جدید شریک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. By the mid-1980s he had been senior partner or managing co-partner in twenty projects worth well over a billion dollars.
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه 1980، او در بیست پروژه به ارزش بیش از یک میلیارد دلار شریک ارشد یا همکار مدیریتی بود
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه ۱۹۸۰، او شریک ارشد یا مدیریت هم کار در بیست پروژه به ارزش بیش از یک میلیارد دلار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jin Shajiang achieved cast tiger of copartner Zhu Xiao to say.
[ترجمه گوگل]جین شاجیانگ به بازیگر نقش ببر شریک ژو شیائو دست یافت تا بگوید
[ترجمه ترگمان]جین Shajiang در Xiao copartner در to to به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most copartner itself does not play game, let us judge which game to be able to succeed difficulty is very great, venture capital investment is to bet what do not have a such onefold game.
[ترجمه گوگل]اکثر شریک به خودی خود بازی نمی کند، اجازه دهید قضاوت کنیم که کدام بازی می تواند موفق شود دشواری بسیار عالی است، سرمایه گذاری سرمایه گذاری خطرپذیر این است که شرط بندی کنید که چنین بازی یکباره ای ندارید
[ترجمه ترگمان]بیشتر خود copartner بازی نمی کنند، اجازه دهید داوری کنیم که کدام بازی موفق خواهد بود، بسیار عالی است، سرمایه گذاری مشترک سرمایه گذاری شرط ببندد که چه چیزی یک بازی onefold ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is a copartner of the attorney office.
[ترجمه گوگل]او یکی از شرکای دفتر وکالت است
[ترجمه ترگمان] اون کارمند اداره وکیل - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. IDGVC copartner Mao Chengyu expresses to our newspaper.
[ترجمه گوگل]مائو چنگیو، شریک IDGVC، به روزنامه ما می گوید
[ترجمه ترگمان]IDGVC copartner Mao Chengyu به روزنامه ما اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Deng Feng of aurora borealis copartner thinks.
[ترجمه گوگل]دنگ فنگ از شریک شفق قطبی فکر می کند
[ترجمه ترگمان]Deng Feng از شفق شمالی به این فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Group of Chinese larch China and American copartner are same, it is shoppy associate.
[ترجمه گوگل]گروه کاج اروپایی چینی چین و شریک آمریکایی یکسان هستند، آن همکار خرید است
[ترجمه ترگمان]گروه larch چینی، چین و copartner آمریکایی نیز مشابه آن هستند، این گروه وابسته به shoppy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Open bright achieve the copartner Tong Shihao that cast to express, he values the development perspective of network game future, think network game can keep annual 40% right-and-left net rise.
[ترجمه گوگل]باز روشن دستیابی به شریک تانگ Shihao که بازیگران به بیان، او ارزش چشم انداز توسعه شبکه آینده بازی، فکر می کنم بازی شبکه می تواند سالانه 40٪ افزایش خالص راست و چپ نگه دارد
[ترجمه ترگمان]به منظور دستیابی به اهداف توسعه شبکه در آینده، او از دیدگاه توسعه آینده بازی شبکه ارزش قایل می شود و فکر می کند که بازی شبکه می تواند سالانه ۴۰ درصد افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And common copartner has had 3 it is the classmate of answer dawn EMBA mostly.
[ترجمه گوگل]و شریک مشترک تا به حال 3 آن همکلاسی از پاسخ سحر EMBA بیشتر است
[ترجمه ترگمان]و copartner (copartner)هم ۳ تا از هم کلاسی است که اکثرا در صبح زود به آن پاسخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This just becomes these achieving to drop the biggest sore point of copartner.
[ترجمه گوگل]این فقط باعث می شود که بزرگترین نقطه درد شریک را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]این تنها به این دست یابی به این دست یابی به بزرگ ترین نقطه دردناک of تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This person is Anlan of soft silver - colored copartner.
[ترجمه گوگل]این شخص آنلان از رنگ نقره ای نرم است
[ترجمه ترگمان]این فرد Anlan از copartner نرم نقره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شریک (اسم)
accessory, partner, associate, participant, sharer, joint, consort, copartner, comrade, pal, colleague, coparcener, half, yokefellow

سهیم و شریک در تجارت و غیره (اسم)
copartner

تخصصی

[حقوق] شریک

انگلیسی به انگلیسی

• associate, partner, confederate, collaborator

پیشنهاد کاربران

بپرس