coastal

/ˈkoʊstl̩//ˈkəʊstl̩/

معنی: ساحلی، پایاب
معانی دیگر: کرانی، کرانه ای، کناری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, at, or near a coast.
متضاد: inland

- coastal cities
[ترجمه گوگل] شهرهای ساحلی
[ترجمه ترگمان] شهرهای ساحلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a coastal storm
[ترجمه گوگل] یک طوفان ساحلی
[ترجمه ترگمان] طوفان ساحلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. coastal cities which are sustained by fishing
شهرهای ساحلی که از راه ماهیگیری تامین می شوند

2. the coastal bluff was high and hard to pass
سنگ باروی ساحلی بلند و صعب العبور بود.

3. a raid of the coastal villages by armed bandits
یورش به دهات ساحلی توسط دزدان مسلح

4. tehran is not a coastal city
تهران شهر ساحلی نیست.

5. the beauty of the coastal road is marred by commercial signs
تابلوهای تبلیغاتی،زیبایی جاده ی کرانه را مخدوش می کند.

6. the escapees' footprints on the coastal sands
جای پای فراریان برروی شن های ساحلی

7. these plants establish readily on coastal hills
این گیاهان زود روی تپه های ساحلی نشو و نما می کنند.

8. the federal government's claim of dominion over coastal waters
ادعای حاکمیت دولت فدرال بر آب های ساحلی

9. the storm unleashed its fury on the coastal regions
توفان خشم خود را بر نواحی ساحلی فرو بارید.

10. There were over 2 inches of rain in coastal areas .
[ترجمه گوگل]در مناطق ساحلی بیش از 2 اینچ باران بارید
[ترجمه ترگمان]بیش از ۲ اینچ باران در مناطق ساحلی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The coastal road diverges from the freeway just north of Santa Monica.
[ترجمه گوگل]جاده ساحلی از آزادراه درست در شمال سانتا مونیکا جدا می شود
[ترجمه ترگمان]جاده ساحلی از بزرگراه در شمال سانتا مونیکا diverges
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The coastal route had been mined.
[ترجمه گوگل]مسیر ساحلی مین گذاری شده بود
[ترجمه ترگمان]مسیر ساحلی را مین گذاری کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Flooding is likely in some coastal regions of the Northeast during the early part of the week.
[ترجمه گوگل]احتمال وقوع سیل در برخی از مناطق ساحلی شمال شرق در اوایل هفته وجود دارد
[ترجمه ترگمان]احتمالا سیل در مناطق ساحلی شمال شرقی این کشور در اوایل هفته جاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is a 2 mile coastal walk from Craster to Newton.
[ترجمه گوگل]از کراستر تا نیوتن 2 مایل پیاده روی ساحلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک راه ساحلی دو مایلی از Craster تا نیوتن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The heat in this coastal town is tempered by cool sea breezes.
[ترجمه گوگل]گرما در این شهر ساحلی با نسیم خنک دریا کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]گرمای داخل این شهر ساحلی توسط نسیم دریا ملایم و معتدل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Coastal defence is a costly business.
[ترجمه گوگل]دفاع ساحلی یک تجارت پرهزینه است
[ترجمه ترگمان]دفاع ساحلی یک کسب وکار پر هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The coastal cities of Liguria sit on narrow strips of land lying under steep mountains.
[ترجمه گوگل]شهرهای ساحلی لیگوریا بر روی نوارهای باریکی از زمین قرار گرفته اند که در زیر کوه های شیب دار قرار دارند
[ترجمه ترگمان]شهره ای ساحلی لیگوریا در نوارهای باریکی از زمین که زیر کوه ها قرار دارند، می نشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساحلی (صفت)
littoral, coastal, riparian

پایاب (صفت)
coastal

تخصصی

[زمین شناسی] ساحلی، کرانه ای محدود کننده / در حاشیه یک کرانه یا قرار گرفته در یا در نزدیکی یک کرانه. مانند آبهای ساحلی، مدیریت منطقه ساحلی یا مسیرهای کشتی رانی ساحلی.

انگلیسی به انگلیسی

• american corporation headquartered in texas, holding company that operates several energy processing and marketing companies worldwide
pertaining to land along the sea; close to a coast
coastal means in the sea or on the land near a coast.

پیشنهاد کاربران

بپرس