coffee shop

/ˈkɑːfiˈʃɑːp//ˈkɒfiʃɒp/

معنی: رستوران، قهوه خانه
معانی دیگر: (در هتل و غیره) رستوران کوچکی که در آن قهوه و خوراک های سبک فروخته می شود، کافی شاپ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small restaurant that serves coffee, snacks, and light meals.

جمله های نمونه

1. It's next to the coffee shop.
[ترجمه گوگل]کنار کافی شاپ است
[ترجمه ترگمان]کنار مغازه قهوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Will you suddenly appear, in a coffee shop around the corner, I will bring the smiling face, and you say, not to say once upon a time, just say, say to you, just say, long time no see.
[ترجمه گوگل]آیا ناگهان ظاهر می شوی، در یک کافی شاپ آن گوشه، من چهره خندان را می آورم و تو می گویی، نه اینکه بگویم روزی روزگاری، فقط بگو، بگو، فقط بگو، خیلی وقت است که ندیده ام
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است ناگهان در یک مغازه قهوه در گوشه خیابان ظاهر شوید من صورت خندان و خندان را می آورم و شما می گویید فقط یک بار، فقط بگویید، مدت زیادی است که شما را نمی بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's just before the coffee shop.
[ترجمه گوگل]درست قبل از کافی شاپ است
[ترجمه ترگمان]درست قبل از قهوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I work part-time in a coffee shop just to keep the wolf from the door.
[ترجمه گوگل]من در یک کافی شاپ پاره وقت کار می کنم فقط برای اینکه گرگ را از درب خانه نگه دارم
[ترجمه ترگمان]من قسمتی از زمان را در یک کافی شاپ کار می کنم تا گرگ را از در بیرون نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While sitting in a coffee shop, we overheard a woman tearfully tell her husband that she was sorry that her work had been so consuming.
[ترجمه گوگل]در حالی که در یک کافی شاپ نشسته بودیم، شنیدیم که زنی با گریه به شوهرش می گفت از اینکه کارش اینقدر طاقت فرسا شده است متاسف است
[ترجمه ترگمان]در حالی که نشسته بود و در یک مغازه قهوه نشسته بود، شنیدیم زنی با چشمانی اشک بار به شوهرش می گوید که متاسف است کار او این قدر از پا درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His plans for opening a coffee shop are completely above board.
[ترجمه Amirreza] برنامه های او برای باز کردن یک کافی شاپ کاملا عملی شده
|
[ترجمه گوگل]برنامه های او برای افتتاح یک کافی شاپ کاملاً فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]نقشه های او برای باز کردن یک کافی شاپ به طور کامل بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I dropped into the coffee shop for a quick drink on my way home.
[ترجمه گوگل]در راه خانه برای یک نوشیدنی سریع وارد کافی شاپ شدم
[ترجمه ترگمان]رفتم توی کافی شاپ برای یه نوشیدنی سریع تو راه خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We hold hands across the table in the coffee shop.
[ترجمه گوگل]دست روی میز کافی شاپ می گیریم
[ترجمه ترگمان] توی کافی شاپ دست نگه می داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I follow the crowd back to a coffee shop.
[ترجمه گوگل]به دنبال جمعیت به یک کافی شاپ برگشتم
[ترجمه ترگمان]به دنبال جمعیت به سوی کافی شاپ رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its coffee shop attracted the well-to-do, or those who just wanted to be seen there.
[ترجمه گوگل]کافی شاپ آن افراد مرفه یا کسانی که فقط می خواستند آنجا دیده شوند را به خود جذب می کرد
[ترجمه ترگمان]قهوه خانه آن را به خوبی جذب می کرد، یا آن هایی که فقط می خواستند در آنجا دیده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Early morning regulars were surprised to find the coffee shop closed.
[ترجمه گوگل]افراد معمولی صبح زود از بسته بودن کافی شاپ متعجب شدند
[ترجمه ترگمان]صبح زود، افراد ارتش منظم، از اینکه مغازه قهوه را بسته بودند، غافلگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Facilities include two restaurants, a coffee shop and a steak house.
[ترجمه گوگل]امکانات شامل دو رستوران، کافی شاپ و استیک خانه است
[ترجمه ترگمان]امکانات شامل دو رستوران، یک کافی شاپ و یک خانه استیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She wants to open a coffee shop next door.
[ترجمه گوگل]او می خواهد یک کافی شاپ همسایه باز کند
[ترجمه ترگمان]میخواد یه مغازه کافی شاپ باز کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sitting at a table in the coffee shop, her chin supported by her hands, she was deep in thought.
[ترجمه گوگل]پشت میزی در کافی شاپ نشسته بود و چانه اش را روی دستانش نگه می داشت و در فکر فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که روی می زی در کافی شاپ نشسته بود، چانه اش به دست هایش تکیه داده بود و عمیقا به فکر فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رستوران (اسم)
tavern, restaurant, saloon, buffet, cafe, coffee shop, teashop, eating house

قهوه خانه (اسم)
coffee shop, coffee house, teahouse, teashop

انگلیسی به انگلیسی

• small restaurant which specializes in serving coffee and desserts

پیشنهاد کاربران

coffee shop ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: قهوه‏سرا
تعریف: محلی برای پذیرایی از مشتریان با غذاهای سبک و نوشیدنی
واژه coffee shop به معنای کافی شاپ
واژه coffee shop به معنای کافی شاپ به رستوران کوچکی گفته می شود که یا به طور مستقل یا در پاساژ، بازار، هتل و. . . واقع است و در آن قهوه، چای و سایر نوشیدنی های غیر الکلی سرو می شود. در coffee shop ها غذاهای ساده و حاضری نیز سرو می شود.
منبع: سایت بیاموز

بپرس