colicky

/ˈkɑːləkiː//ˈkɒlɪkɪ/

(adjective) گوزو

جمله های نمونه

1. The reason for hospital admission was severe colicky pain in the right upper abdomen for two months.
[ترجمه گوگل]علت بستری شدن در بیمارستان، درد شدید کولیکی در سمت راست بالای شکم به مدت دو ماه بود
[ترجمه ترگمان]دلیل پذیرش بیمارستان از درد شدید شدید در شکم بالا به مدت دو ماه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He slept at regular intervals, was not colicky, and was not overly active.
[ترجمه گوگل]او در فواصل منظم می خوابید، کولیک نداشت و بیش از حد فعال نبود
[ترجمه ترگمان]در فواصل منظم خوابیده بود و چندان فعال نبود و بیش از حد فعال نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Callie was colicky and allergic to formula, the sort of baby who hollered more than she slept.
[ترجمه گوگل]کالی کولیک داشت و به شیر خشک آلرژی داشت، نوزادی که بیشتر از خواب غر می زد
[ترجمه ترگمان]یک جور بچه که بیش از خواب سرش داد کشید، کالی رفت و آمد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Typically, the colicky infant eats and gains weight well, although vigorous non-nutritive sucking may suggest excessive hunger.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، نوزاد کولیکی خوب غذا می خورد و وزن اضافه می کند، اگرچه مکیدن شدید غیر مغذی ممکن است نشان دهنده گرسنگی بیش از حد باشد
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، نوزاد colicky می خورد و وزن خوبی به دست می آورد، با این حال مکیدن پستان قوی می تواند گرسنگی بیش از حد را پیشنهاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This time he thought he could detect colicky symptoms, and he began to encourage them with considerable hope.
[ترجمه گوگل]این بار او فکر کرد که می تواند علائم کولیک را تشخیص دهد و با امید قابل توجهی شروع به تشویق آنها کرد
[ترجمه ترگمان]این بار به فکر افتاد که دل درد دارد و با امیدواری فراوان آن ها را تشویق به تشویق آن ها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In acute bowel obstruction, patients have colicky abdominal pain with vomiting.
[ترجمه گوگل]در انسداد حاد روده، بیماران درد شکمی کولیکی همراه با استفراغ دارند
[ترجمه ترگمان]در انسداد روده، بیماران درد شکمی از دل درد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Identify food allergies early by taking colicky babies and chronic, loose stools seriously.
[ترجمه گوگل]با جدی گرفتن نوزادان کولیکی و مدفوع شل و مزمن، آلرژی های غذایی را زود شناسایی کنید
[ترجمه ترگمان]آلرژی های غذایی را زود با گرفتن نوزادان colicky و stools مزمن و loose مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Consoling a colicky baby night after night is terribly hard.
[ترجمه گوگل]تسلی دادن نوزاد کولیکی شب به شب به طرز وحشتناکی سخت است
[ترجمه ترگمان]یک شب، بعد از شب، یک بچه دل درد دارد، خیلی سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Baby-wearing is particularly useful for colicky or "high needs" babies who are far happier being worn, but even the placid, content child will benefit from the warmth and security of being held close.
[ترجمه گوگل]پوشیدن لباس نوزاد مخصوصاً برای نوزادان مبتلا به کولیک یا «نیازهای زیاد» مفید است که از پوشیدن بسیار خوشحال‌تر هستند، اما حتی کودک آرام و راضی از گرما و امنیت نزدیک شدن به او بهره می‌برد
[ترجمه ترگمان]پوشیدن کودک به ویژه برای نوزادان مفید است و یا \"نیازهای بالا\" نوزادان که به مراتب شادتر هستند، اما حتی کودک آرام و راضی از گرما و امنیت نزدیک شدن بهره مند خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pain from the bowel is often described as colicky in nature.
[ترجمه گوگل]درد ناشی از روده اغلب ماهیت کولیکی دارد
[ترجمه ترگمان]درد روده معمولا به عنوان colicky در طبیعت توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In acute bowel obstruction, patients colicky abdominal pain with vomiting.
[ترجمه گوگل]در انسداد حاد روده، بیماران با استفراغ، درد شکمی را کولیک می کنند
[ترجمه ترگمان]در انسداد روده، بیماران درد شکمی با استفراغ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have a stomachache with a colicky.
[ترجمه گوگل]من با کولیک درد معده دارم
[ترجمه ترگمان] من دل درد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A colicky pain, I think.
[ترجمه گوگل]یک درد کولیکی فکر کنم
[ترجمه ترگمان]به نظر من درد زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The clinical features in the majority of cases include fever, headache, diarrhoea or colicky abdominal pain, and vomiting.
[ترجمه گوگل]علائم بالینی در اکثر موارد شامل تب، سردرد، اسهال یا درد کولیکی شکم و استفراغ است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های بالینی در اکثر موارد عبارتند از تب، سردرد، اسهال، یا درد شکمی، و استفراغ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• suffering from colic; of or pertaining to colic
someone who is colicky, especially a baby, is suffering from colic.

پیشنهاد کاربران

بپرس