come about

/ˈkəməˈbaʊt//kʌməˈbaʊt/

معنی: اتفاق افتادن، بانجام رسیدن
معانی دیگر: 1- روی دادن، اتفاق افتادن 2- دور زدن، (کشتیرانی) یک دور کامل زدن

جمله های نمونه

1. Is it OK with you if I come about six?
[ترجمه ناهید ظهیری] اگر حدود ساعت شش بیایم برای شما مناسب است؟
|
[ترجمه تقی قیصری] اگر برای تان مساعد است ساعت ۶ خدمت تان برسم.
|
[ترجمه گوگل]اگر من حدود شش بیایم با تو مشکلی نیست؟
[ترجمه ترگمان]اشکالی ندا ره که من شش سالم به شم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How did the problem come about in the first place?
[ترجمه ناهید ظهیری] مشکل از اول چطور روی داد؟
|
[ترجمه Elham] مشکل در مکان اول چطور اتفاق افتاد؟
|
[ترجمه گوگل]مشکل در وهله اول چگونه به وجود آمد؟
[ترجمه ترگمان]در وهله اول اوضاع چطور پیش رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How did the accident come about?
[ترجمه گوگل]تصادف چگونه اتفاق افتاد؟
[ترجمه ترگمان]چطور اتفاق افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't know how this confusion has come about.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم چگونه این سردرگمی به وجود آمده است
[ترجمه ترگمان]نمی دانم این سردرگمی چطور پیش امده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How did this dangerous state of affairs come about?
[ترجمه گوگل]این وضعیت خطرناک چگونه به وجود آمد؟
[ترجمه ترگمان]این وضع خطرناک چطور پیش رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How did it come about that he knew where we were?
[ترجمه مینا] چه شد که او جای ما رو میدونست
|
[ترجمه گوگل]چطور شد که فهمید ما کجا هستیم؟
[ترجمه ترگمان]از کجا معلوم که ما کجاییم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How did this state of affairs come about?
[ترجمه گوگل]این وضعیت چگونه به وجود آمد؟
[ترجمه ترگمان]اوضاع و احوال چطور پیش رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Any border changes will come about only by negotiation.
[ترجمه گوگل]هرگونه تغییر مرزی تنها با مذاکره صورت می گیرد
[ترجمه ترگمان]هر گونه تغییرات مرزی تنها با مذاکره صورت خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The interest in primitive art had come about largely, of course, through the work of Gauguin.
[ترجمه گوگل]البته علاقه به هنر بدوی عمدتاً از طریق آثار گوگن به وجود آمده بود
[ترجمه ترگمان]علاقه به هنر بدوی تا حد زیادی از طریق کار of حاصل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instead it will come about through natural selection.
[ترجمه گوگل]در عوض از طریق انتخاب طبیعی به وجود خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]در عوض از طریق انتخاب طبیعی به دنبال آن خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And they come about through inheritance, acquisition or invention.
[ترجمه گوگل]و از طریق ارث، اکتساب یا اختراع به وجود می آیند
[ترجمه ترگمان]و آن ها از طریق ارث، اکتساب یا اختراع وارد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She guessed they'd come about twenty yards inland; she could still hear the sigh and fall of the incoming tide.
[ترجمه گوگل]او حدس زد که آنها حدود بیست یاردی به داخل خاک آمده اند او هنوز می توانست صدای آه و سقوط جزر و مد ورودی را بشنود
[ترجمه ترگمان]حدس می زد که آن ها حدود بیست متر از خشکی داخل خشکی هستند؛ او هنوز می توانست صدای آه و افتادن جزر و مد را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A union will only come about by 1997 if a substantial majority of Community members agree it should.
[ترجمه گوگل]اتحادیه تنها تا سال 1997 به وجود خواهد آمد که اکثریت قابل توجهی از اعضای انجمن موافق باشند
[ترجمه ترگمان]یک اتحادیه تنها در سال ۱۹۹۷ خواهد آمد اگر اکثریت قابل توجهی از اعضای جامعه با آن موافقت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A number of educational reforms have come about as a result of the report.
[ترجمه گوگل]تعدادی از اصلاحات آموزشی در نتیجه این گزارش صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]تعدادی از اصلاحات آموزشی در نتیجه این گزارش آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتفاق افتادن (فعل)
give, chance, occur, happen, befall, betide, hap, fall out, come to pass, come about, tide

ب انجام رسیدن (فعل)
come about

انگلیسی به انگلیسی

• happen, occur

پیشنهاد کاربران

پرورانده شدن
1 ) اتفاق افتادن ( ناگهانی و بدون برنامه )
2 ) تغییر جهت دادن کشتی یا ناو دریایی.
رخ دادن , اتفاق افتادن [happen]
# How did the problem come about
# How did such a confused situation come about?
رخ دادن - روی دادن
تغییر مسیر دادن در دریانوردی
روی دادن
به بار آمدن، حاصل شدن
Some great changes in the world have come about by some small and apparently fairly insignificant inventions
[خطاب مؤدبانه] به خدمت رسیدن
I've come about the damp.
برای رفع چکه ی بام خدمت رسیده ام.
وقوع، صورت گرفتن
رخ دادن ( بدون برنامه قبلی )
( فرصت ) دست دادن
especially something which is not planned
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس