come down on


سرزنش کردن، (به شدت) انتقاد یا موآخذه کردن

جمله های نمونه

1. If it happens again, we'll come down on you so hard that you'll wish you'd never been born.
[ترجمه گوگل]اگر دوباره این اتفاق بیفتد، آنقدر بر شما سخت خواهیم گرفت که آرزو می کنید ای کاش هرگز به دنیا نمی آمدید
[ترجمه ترگمان]اگه دوباره این اتفاق بیفته، ما خیلی به تو سخت می گیریم که آرزو کنی کاش هیچ وقت به دنیا نیومده بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Things like this don't come down on one suddenly.
[ترجمه گوگل]چنین چیزهایی یکدفعه به وجود نمی آیند
[ترجمه ترگمان]چیزهایی مثل این ناگهان روی یکی از آن ها ظاهر نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do that once more and I'll come down on you like a ton of bricks!
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر این کار را بکن تا من مثل یک تُن آجر بر تو فرود بیایم!
[ترجمه ترگمان]این کار را یک بار دیگر بکن و من مثل یک تن آجر روی تو فرود می آیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government has come down on the side of military action.
[ترجمه گوگل]دولت در کنار اقدام نظامی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]دولت در کنار اقدام نظامی فرود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The revenue authorities have come down on me for the payment of twenty pounds income tax.
[ترجمه گوگل]مقامات درآمدی برای پرداخت بیست پوند مالیات بر درآمد من را محکوم کرده اند
[ترجمه ترگمان]مقامات درآمد برای پرداخت بیست پوند مالیات بر درآمد به من مراجعه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I knew my parents would come down on my sister's side.
[ترجمه گوگل]می دانستم پدر و مادرم از طرف خواهرم پایین می آیند
[ترجمه ترگمان]می دانستم که پدر و مادرم در کنار خواهرم خواهند آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you do something awful they all come down on you like a ton of bricks.
[ترجمه گوگل]اگر کار افتضاحی انجام دهید، همه آنها مانند یک تُن آجر بر سر شما فرود می آیند
[ترجمه ترگمان]اگر کار بدی بکنید، همه آن ها مثل یک تن آجر روی شما فرود می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When you come down on him too hard, you may only intensify his own self-criticism and probably even self-hatred.
[ترجمه گوگل]وقتی بیش از حد او را مورد انتقاد قرار دهید، ممکن است فقط انتقاد از خود و احتمالاً حتی نفرت از خود را تشدید کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما بیش از حد به او نزدیک شدید، ممکن است تنها انتقاد خود را تشدید کرده و احتمالا حتی ابراز تنفر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the committee could have come down on him like a ton of bricks.
[ترجمه گوگل]و کمیته می توانست مانند یک تن آجر بر سر او فرود آید
[ترجمه ترگمان]و کمیته می توانست مثل یک تن آجر روی او بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So, plan A is for Christen to come down on the bus.
[ترجمه گوگل]بنابراین، برنامه A این است که کریستن در اتوبوس پایین بیاید
[ترجمه ترگمان]بنابراین، برنامه A برای این است که Christen در اتوبوس فرود بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They come down on to the ground and immediately their wings break off close to the thorax.
[ترجمه گوگل]آنها روی زمین فرود می آیند و بلافاصله بال هایشان نزدیک قفسه سینه می شکند
[ترجمه ترگمان]ان ها به زمین می ایند و بلافاصله بال های خود را از نزدیک به قفسه سینه جدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And it says come down on to the wet pale sand, Come down into the picture.
[ترجمه گوگل]و می‌گوید روی شن‌های کم‌رنگ خیس بیا پایین، داخل عکس بیا
[ترجمه ترگمان]و اینجا نوشته که بیا پایین روی شن مرطوب و مرطوب بیا توی عکس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have to come down on the side of the snowy plover.
[ترجمه گوگل]باید از کنار سهره برفی پایین بیاییم
[ترجمه ترگمان]ما باید به طرف the snowy برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They began to come down on him like thunder.
[ترجمه گوگل]مانند رعد شروع به فرود آمدن بر روی او کردند
[ترجمه ترگمان]مثل صاعقه بر او فرود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• criticize, punish, say negative things about -, scold

پیشنهاد کاربران

خراب شدن رو سر کسی، نهیب و تشر تند زدن به کسی
مواخذه کردن. تنبیه کردن
فرو آمدن، پایین آمدن، فرود آمدن
طرفداری/جانبداری کردن از

بپرس