come to one's feet

پیشنهاد کاربران

برپا شدن، از جا بلند شدن، برخاستن
مترادف با اصطلاح
Get to one's feet
مثال
Fred came to his feet to greet Mike
فرد بلند شد تا به مایک خوشامد بگوید/سلام کند.

بپرس