comedy

/ˈkɑːmədi//ˈkɒmədi/

معنی: کمدی، نمایش خنده دار، شاد نمایش، نمایش خنده اور
معانی دیگر: (در اصل) نمایش یا داستان نیک فرجام، شادنامه، (رویداد) خنده دار، مضحک، شوخی آمیز، (نمایش یا فیلم و غیره) نمایش خنده آور و شاد فرجام، شادمایش (در برابر: سوگمایش tragedy)، نگارش یا ایفای نقش در نمایش کمدی، (در اثر هنری یا زندگی روزانه) عامل کمدی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: comedies
مشتقات: comedic (adj.)
(1) تعریف: a light, amusing work of theater, film, or literature.
متضاد: tragedy

(2) تعریف: the branch of writing devoted to such work.

(3) تعریف: the funny side of life or art.
متضاد: gravity

(4) تعریف: an amusing occurrence or situation, or an entertainment based on such.
متضاد: drama

جمله های نمونه

1. a comedy of manners
شادمایش (کمدی) آداب اجتماعی

2. black comedy
کمدی حزن آور،کمدی سیاه

3. a low comedy
نمایش خنده دار روحوضی

4. a mad comedy
شادمایش (کمدی) خنده دار

5. a musical comedy
شادمایش خنیایی (موسیقیایی)

6. an adept transition from tragedy to comedy
یک تغییر ماهرانه از تراژدی به کمدی

7. life is a tragedy for those who feel and a comedy for those who think
زندگی برای کسانی که احساس دارند تراژدی (غمنامه) است و برای کسانی که فکر می کنند کمدی (شادنامه).

8. Actor Dom Deluise talks about his career in comedy.
[ترجمه گوگل]بازیگر Dom Deluise در مورد حرفه خود در کمدی صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]بازیگر دوم Deluise در مورد شغل خود در کمدی صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The show contains some wonderful slapstick comedy.
[ترجمه گوگل]این نمایش حاوی تعدادی کمدی اسلپ استیک فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]نمایش حاوی برخی از نمایش های کمدی شگفت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As long as it is a comedy, I'd rather cry during the process.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که این یک کمدی است، ترجیح می دهم در طول فرآیند گریه کنم
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که یک کمدی است، من ترجیح می دهم در طول این روند گریه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I saw the worst comedy act I've ever seen last night - it was absolutely toe-curling!
[ترجمه گوگل]من دیشب بدترین بازی کمدی را دیدم که تا به حال دیده ام - کاملاً پیچش انگشتان پا بود!
[ترجمه ترگمان]بدترین نمایش کمدی که دیشب دیده بودم را دیدم - فر - - فر - فر - - فر - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He plays a Russian spy in the comedy drama 'Sleepers'.
[ترجمه گوگل]او در درام کمدی "خواب زده ها" نقش یک جاسوس روسی را بازی می کند
[ترجمه ترگمان]اون یه جاسوس روسی تو سریال کمدی کمدی بازی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The film also contains a hefty dose of comedy.
[ترجمه گوگل]این فیلم همچنین حاوی مقدار زیادی کمدی است
[ترجمه ترگمان]همچنین این فیلم حاوی مقدار قابل توجهی از کمدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jackie sees the comedy in her millionaire husband's thrifty habits.
[ترجمه گوگل]جکی کمدی را در عادات صرفه جویانه شوهر میلیونر خود می بیند
[ترجمه ترگمان]جکی آن کمدی را که در عادات thrifty شوهر her است می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As a writer, her forte is comedy.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نویسنده، نقطه قوت او کمدی است
[ترجمه ترگمان]هنر او به عنوان یک نویسنده کمدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He didn't appreciate the comedy of the situation.
[ترجمه گوگل]او از کمدی موقعیت قدردانی نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او از کمدی که در این موقعیت قرار داشت خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The children succeeded in playing out the comedy within two hours.
[ترجمه گوگل]بچه ها در عرض دو ساعت موفق شدند کمدی را پخش کنند
[ترجمه ترگمان]بعد از دو ساعت بچه ها موفق شدند کمدی بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She guested on a comedy show last year.
[ترجمه گوگل]او سال گذشته در یک برنامه کمدی مهمان بود
[ترجمه ترگمان]او سال گذشته در یک نمایش کمدی شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمدی (اسم)
comedy

نمایش خنده دار (اسم)
comedy

شاد نمایش (اسم)
comedy

نمایش خنده اور (اسم)
farce, comedy

انگلیسی به انگلیسی

• amusing play, funny drama
a comedy is an amusing play or film.
you can refer to amusing things in a play or film as comedy.

پیشنهاد کاربران

a funny movie, play, television program, etc. that makes people laugh.
فیلم کمدی
طنز
کَپراس ( capraas ) برابر پارسی کمدی.
comedy ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: کمدی 1
تعریف: فیلم یا اثر نمایشی سرگرم‏کننده‏ای که عیب ها و جنبه‏های مضحک رسوم و عادات طبقات گوناگون جامعه را برجسته‏تر می‏نمایاند|||متـ . شوخنامه
comedy
خندشی ، خندانشی
خوش مَزِشی
مِزاحی ( مِزاکی ، مِزاناکی ) : مِزاح : واژه اربی شده از مَزه یا مَزاک است.
لودِشی ( از لوده و لودگی ) سخنان و هرکات خنده دار کردن
Comedy : کمدی
به فیلمی که ژانرش خنده دار باشه کمدی میگن
A movie whose genre is funny is called
comedy
Sentence : The series / Friends / is a spectacular and enduring comedy series that has gained great global popularity.
نمایش یا تئاتر طنز، باحال و خنده دار
فیلم یا داستان و یا ویدیو کمدی را هم میگن
. Comedy is funny and amusing
فکاهی
کامدی، نمایش خنده دار
نمایش شاد ، نمایش طنز

بپرس