communicating


مخابره کردن کامپیوتر : ارتباط

جمله های نمونه

1. bees have several ways of communicating
زنبورها از چندین راه با هم ارتباط برقرار می کنند.

2. I'm not having much success in communicating with him at the moment.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر موفقیت چندانی در برقراری ارتباط با او ندارم
[ترجمه ترگمان]من در این لحظه در ارتباط با او موفق نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Constantly talking isn't necessarily communicating.
[ترجمه زینب زرمسلک ] صحبت بسیار لزوما به معنی برقراری ارتباط نیست.
|
[ترجمه گوگل]صحبت کردن مداوم لزوماً ارتباط برقرار کردن نیست
[ترجمه ترگمان]صحبت مداوم لزوما در ارتباط نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many couples make themselves miserable by not communicating.
[ترجمه زینب زرمسلک ] بسیاری از زوج ها به دلیل عدم برقراری ارتباط، خود را بدبخت می کنند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از زوج ها با عدم برقراری ارتباط خود را بدبخت می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زوج ها با این که ارتباط برقرار نمی کنند خودشان را بدبخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We spend most of our time communicating in some form or other.
[ترجمه گوگل]ما بیشتر وقت خود را صرف برقراری ارتباط به شکلی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بیشتر وقت خود را در ارتباط با یک شکل و یا دیگر سپری می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was never good at communicating with the players.
[ترجمه گوگل]او هرگز در برقراری ارتباط با بازیکنان خوب نبود
[ترجمه ترگمان]او هرگز در ارتباط با بازیکنان خوب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People, despite their intelligence, are curiously inadequate at communicating with horses.
[ترجمه گوگل]مردم، علیرغم هوششان، به طرز عجیبی در برقراری ارتباط با اسب ها ناکافی هستند
[ترجمه ترگمان]مردم، علی رغم هوش آن ها، به طور عجیبی در ارتباط با اسب ها ناکافی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The second stage involves understanding and communicating with nonverbal patterns.
[ترجمه گوگل]مرحله دوم شامل درک و برقراری ارتباط با الگوهای غیرکلامی است
[ترجمه ترگمان]مرحله دوم شامل درک و ارتباط با الگوهای کلامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your clothes are a means of communicating with other people.
[ترجمه گوگل]لباس شما وسیله ای برای برقراری ارتباط با دیگران است
[ترجمه ترگمان]لباس هایتان وسیله ای برای ارتباط با افراد دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Text chat is a generic term for communicating in real time over the Net using your keyboard to type messages.
[ترجمه گوگل]چت متنی یک اصطلاح عمومی برای برقراری ارتباط در زمان واقعی از طریق شبکه با استفاده از صفحه کلید برای تایپ پیام است
[ترجمه ترگمان]گپ متن یک اصطلاح عمومی برای برقراری ارتباط در زمان واقعی بر روی شبکه با استفاده از صفحه کلید برای تایپ کردن پیغام ها می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Time spent communicating with managers is one of the major bottlenecks in developing new product prototypes and packaging.
[ترجمه گوگل]زمان صرف شده برای ارتباط با مدیران یکی از تنگناهای اصلی در توسعه نمونه های اولیه و بسته بندی محصول جدید است
[ترجمه ترگمان]زمان برای ارتباط با مدیران یکی از تنگناهای اصلی در توسعه نمونه های اولیه و بسته بندی محصول جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Symphony also includes a Comms package for communicating with other computers via a modem.
[ترجمه گوگل]Symphony همچنین شامل یک بسته Comms برای برقراری ارتباط با رایانه های دیگر از طریق مودم است
[ترجمه ترگمان]سمفونی همچنین شامل یک بسته comms برای ارتباط با کامپیوترهای دیگر از طریق مودم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One main purpose of communicating is to establish and maintain human relationships.
[ترجمه گوگل]یکی از اهداف اصلی ارتباط برقرار کردن و حفظ روابط انسانی است
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی برقراری ارتباط برقراری و حفظ روابط انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So presumably, other creatures are simply talking and communicating about the world according to their particular mind configurations.
[ترجمه گوگل]بنابراین احتمالاً سایر موجودات به سادگی در مورد جهان با توجه به پیکربندی ذهنی خاص خود صحبت می کنند و با هم ارتباط برقرار می کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به این ترتیب، موجودات دیگر به سادگی در حال صحبت کردن و ارتباط در مورد جهان با توجه به پیکر بندی های ذهن خاص خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] حافظه مشترک

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the activity of transmitting information
communicating doors link one room directly to another.

پیشنهاد کاربران

تبادل اطلاعات
مخابره
جمع آوری اطلاعات
انتقال

حسابداری ( ارائه گزارش )
ارتباط، برقراری ارتباط

بپرس