complementarity


معنی: کمال، متمم، تکمیل، متممی، اصل متممیت
معانی دیگر: حالت تکمیلی، مکمل یکدیگر بودن، تکمیل گری

جمله های نمونه

1. There is a complementarity between life and atomic physics.
[ترجمه learner] زندگی و فیزیک اتمی مکمل یکدیگرند .
|
[ترجمه گوگل]بین حیات و فیزیک اتمی مکملی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک مکمل بین زندگی و فیزیک اتمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Finally, the complementarity thesis predicts that services and subsidies for export crops will also benefit food crops.
[ترجمه گوگل]در نهایت، تز مکمل پیش بینی می کند که خدمات و یارانه برای محصولات صادراتی نیز به نفع محصولات غذایی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در نهایت، پایان نامه تکمیلی پیش بینی می کند که خدمات و یارانه های محصولات صادراتی نیز به سود محصولات غذایی خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Well yes, but in those sorts of terms complementarity becomes a passkey which turns suspiciously many locks.
[ترجمه گوگل]خوب بله، اما در این نوع شرایط، مکمل بودن به یک رمز عبور تبدیل می شود که به طرز مشکوکی بسیاری از قفل ها را می چرخاند
[ترجمه ترگمان]بله، بله، اما در این گونه شرایط، passkey کلیدی می شود که با بدگمانی زیاد قفل ها را روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And indeed, it is the potential complementarity of the views that is their most striking feature.
[ترجمه گوگل]و در واقع، این مکمل بالقوه دیدگاه ها است که بارزترین ویژگی آنهاست
[ترجمه ترگمان]و در واقع، آن مکمل بالقوه دیدگاهی است که مهم ترین ویژگی آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Competition and complementarity between systems are being stressed, together with an assessment of likely technological advances.
[ترجمه گوگل]رقابت و مکمل بودن بین سیستم ها همراه با ارزیابی پیشرفت های احتمالی تکنولوژیکی مورد تاکید قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]رقابت و مکمل بودن بین سیستم ها، همراه با ارزیابی پیشرفت های تکنولوژیکی محتمل، مورد تاکید قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The preponderance complementarity of the two modes will greatly improve human connatural function and develop medical high-tech.
[ترجمه گوگل]برتری مکمل این دو حالت عملکرد طبیعی انسان را تا حد زیادی بهبود می بخشد و فناوری پیشرفته پزشکی را توسعه می دهد
[ترجمه ترگمان]مکمل بودن دو حالت، به شدت تابع connatural انسانی را بهبود بخشیده و فن آوری پیشرفته پزشکی را توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. First, in terms of the complementarity of these two methods, the semantic definition, symbol definition and formalization definition of the UML/OOPN model are put forward.
[ترجمه گوگل]ابتدا، از نظر مکمل بودن این دو روش، تعریف معنایی، تعریف نماد و تعریف رسمی‌سازی مدل UML/OOPN ارائه می‌شود
[ترجمه ترگمان]اول، از نظر تکمیل این دو روش، تعریف معنایی، تعریف نماد و تعریف رسمی مدل UML \/ OOPN به جلو ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From complementarity principle we build up dissipation mechanics in this paper.
[ترجمه گوگل]از اصل مکملیت، ما مکانیک اتلاف را در این مقاله ایجاد می کنیم
[ترجمه ترگمان]از اصل تمامیت، ما مکانیک اتلاف را در این مقاله می سازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is the case of complementarity over time.
[ترجمه گوگل]این مورد مکمل در طول زمان است
[ترجمه ترگمان]این حالت مکمل در طول زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At the same time, complementarity, redundancy and uncertainty of the information are revealed as well.
[ترجمه گوگل]در عین حال، مکمل بودن، افزونگی و عدم قطعیت اطلاعات نیز آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]همزمان، تمامیت، افزونگی و عدم قطعیت اطلاعات نیز به خوبی آشکار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The result what I got is a complementarity to the relative research of Fornell.
[ترجمه گوگل]نتیجه ای که به دست آوردم مکملی است با تحقیقات نسبی فورنل
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن چیزی است که من بدست آوردم، یک مکمل برای تحقیق نسبی فورنل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finally, we carry on a complementarity proof - read on the altar sutra.
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما برهان تکمیلی را انجام می دهیم - در سوترای محراب بخوانید
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما یک مدرک تکمیلی را بر روی محراب محراب به کار می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Extracurricular activities are necessary complementarity to curricular study and play an important role in medical education.
[ترجمه گوگل]فعالیت های فوق برنامه مکمل ضروری مطالعه درسی بوده و نقش مهمی در آموزش پزشکی ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]فعالیت های extracurricular به صورت مکمل برای مطالعه curricular و نقش مهمی در آموزش پزشکی ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our objective is to explore the interdependency and complementarity between PDE and the image processing methods based on the global information.
[ترجمه گوگل]هدف ما کشف وابستگی متقابل و مکمل بین PDE و روش‌های پردازش تصویر بر اساس اطلاعات جهانی است
[ترجمه ترگمان]هدف ما بررسی the و مکمل بین روش های پردازش تصویر براساس اطلاعات جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Trade complementarity also high between Australia and ASEAN.
[ترجمه گوگل]مکمل تجاری نیز بین استرالیا و آسه آن بالاست
[ترجمه ترگمان]همچنین روابط مکمل تجارت بین استرالیا و ASEAN بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمال (اسم)
prime, amplitude, accomplishment, perfection, integrity, maturity, completeness, sophistication, exactitude, period, complementarity, plenitude, plentitude

متمم (اسم)
supplement, complement, complementarity

تکمیل (اسم)
improvement, fulfillment, completion, repletion, supplementation, complementarity, modernization

متممی (اسم)
complementarity

اصل متممیت (اسم)
complementarity

پیشنهاد کاربران

مکمل ( یکدیگر ) بودن
در زیست شناسی به خصوص رشته های ژنتیک و مولکولی، به معنای مکمل یا باز مکمل است
در A = T, G ≡ C DNA و در A = U, G ≡ C RNA
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : complete / complement
✅️ اسم ( noun ) : completion / completeness / complement / complementarity
✅️ صفت ( adjective ) : complete / complementary
✅️ قید ( adverb ) : completely / complementarily
( خرده فروشی ) جوربودن و کامل بودن جنس و موجودی در فروشگاه
مکمل
تکمیل کنندگی، مکملیت

بپرس