comprehensive

/ˌkɑːmpriˈhensɪv//ˌkɒmprɪˈhensɪv/

معنی: وسیع، فرا گیرنده، جامع، محیط، مشروح، بسیط
معانی دیگر: فراگیر، مبسوط، گسترده، مفصل، با فهم، قادر به درک چیزی، فهیم، دانا، (معمولا جمع) آزمون نهایی دوره های فوق لیسانس یا دکترا (نام کامل آن: comprehensive examination)، (بیمه) جامع (بیمه ی ملک که چندگونه خطر را شامل می شود)، بیمه ی چند گانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: wide or all-inclusive in range or scope.
مترادف: global, inclusive, sweeping, wide
متضاد: exclusive, limited, superficial
مشابه: blanket, broad, catholic, complete, exhaustive, extensive, full, grand, long, spacious, thorough, umbrella, universal

- The team carried out a comprehensive study of the diet and nutrition of children in the whole region.
[ترجمه گوگل] این تیم یک مطالعه جامع در مورد رژیم غذایی و تغذیه کودکان در کل منطقه انجام داد
[ترجمه ترگمان] این تیم مطالعه جامعی از رژیم غذایی و تغذیه کودکان در کل منطقه انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The exam will be comprehensive, so you'll need to study the material from the beginning of the semester.
[ترجمه گوگل] امتحان جامع خواهد بود، بنابراین شما باید مطالب را از ابتدای ترم مطالعه کنید
[ترجمه ترگمان] این آزمون جامع و جامع خواهد بود، پس باید از ابتدای ترم، مطالب را مطالعه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Your medical insurance is quite comprehensive; it seems to cover everything.
[ترجمه گوگل] بیمه درمانی شما کاملاً جامع است به نظر می رسد همه چیز را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان] بیمه پزشکی شما کاملا جامع است؛ به نظر می رسد همه چیز را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of an examination, covering an entire field or program of study and qualifying one for a particular degree or rank.
مشابه: final

- She has to pass a comprehensive exam as part of her doctoral program.
[ترجمه گوگل] او باید یک امتحان جامع را به عنوان بخشی از برنامه دکتری خود بگذراند
[ترجمه ترگمان] او باید یک امتحان جامع را به عنوان بخشی از برنامه دکترای خود بگذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: comprehensively (adv.), comprehensiveness (n.)
• : تعریف: (often pl.) an examination covering an entire field or a whole academic year of study.
مترادف: comp, final

- He's studying hard for his comprehensives.
[ترجمه صحرا] او دارد شدیدا برای امتحان جامع میخواند
|
[ترجمه گوگل] او به شدت برای فراگیرهایش درس می خواند
[ترجمه ترگمان] او به سختی برای comprehensives مطالعه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a comprehensive history of america
تاریخ مبسوط امریکا

2. a comprehensive student of racial affairs
یک پژوهشگر دانا در امور نژادی

3. she has had a comprehensive training in the field of computers
او در زمینه ی کامپیوتر آموزش گسترده ای دیده است.

4. the compilation of this comprehensive dictionary
تالیف این فرهنگ جامع

5. Mrs. Silver wanted us to do a comprehensive study of Edgar Allan Poe.
[ترجمه گوگل]خانم سیلور از ما خواست که یک مطالعه جامع در مورد ادگار آلن پو انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]خانم سیلور می خواست ما یک مطالعه جامع از ادگار آلن پو انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Rough Guide to Nepal is a comprehensive guide to the region.
[ترجمه گوگل]Rough Guide to Nepal یک راهنمای جامع برای منطقه است
[ترجمه ترگمان]راهنمای جامع برای نپال یک راهنمای جامع برای این منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She has a comprehensive grasp of the subject.
[ترجمه گوگل]او درک کاملی از موضوع دارد
[ترجمه ترگمان]او درک جامعی از موضوع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We offer our customers a comprehensive range of financial products.
[ترجمه گوگل]ما به مشتریان خود طیف گسترده ای از محصولات مالی را ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما به مشتریان خود طیف وسیعی از محصولات مالی را ارائه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was educated at a co-ed comprehensive school.
[ترجمه گوگل]او در یک مدرسه جامع مشترک تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان]او در یک دبیرستان جامع تحصیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two very clear and comprehensive handbooks are available.
[ترجمه گوگل]دو کتاب راهنمای بسیار واضح و جامع موجود است
[ترجمه ترگمان]دو راهنمای بسیار روشن و جامع در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was educated at his local comprehensive school and then at Oxford.
[ترجمه گوگل]او در مدرسه جامع محلی خود و سپس در آکسفورد تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه جامع محلی و سپس در آکسفورد تحصیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The computer comes with a comprehensive owner's manual.
[ترجمه گوگل]رایانه همراه با کتابچه راهنمای مالک کامل است
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر با یک دفترچه راهنمای جامع وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dr Johnson undertook the task of writing a comprehensive English dictionary.
[ترجمه گوگل]دکتر جانسون وظیفه نوشتن یک فرهنگ لغت انگلیسی جامع را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]دکتر جانسون وظیفه نوشتن یک فرهنگ لغت جامع انگلیسی را بر عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The idea was to create a comprehensive road map of the Web.
[ترجمه گوگل]ایده ایجاد یک نقشه راه جامع از وب بود
[ترجمه ترگمان]ایده ایجاد یک نقشه راه جامع از وب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Have you got fully comprehensive insurance?
[ترجمه گوگل]آیا بیمه کامل و جامع دارید؟
[ترجمه ترگمان]بیمه جامع داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Kylie goes to the local comprehensive.
[ترجمه گوگل]کایلی به جامع محلی می رود
[ترجمه ترگمان]کایلی به کلیسای جامع محلی می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I want a very comprehensive explanation of this plan.
[ترجمه گوگل]من یک توضیح بسیار جامع در مورد این طرح می خواهم
[ترجمه ترگمان]من یک توضیح بسیار جامع از این برنامه می خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Our comprehensive range of benefits includes pension and health insurance.
[ترجمه گوگل]طیف گسترده ای از مزایای ما شامل بیمه بازنشستگی و درمانی است
[ترجمه ترگمان]دامنه فراگیر مزایای ما شامل حقوق بازنشستگی و بیمه سلامت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She taught French at Cheam Comprehensive in South London.
[ترجمه گوگل]او فرانسوی را در Cheam Comprehensive در جنوب لندن تدریس کرد
[ترجمه ترگمان]او در Cheam جامع در جنوب لندن به فرانسه درس داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسیع (صفت)
wide, large, comprehensive, ample, vast, extensive, immense, spacious, capacious, captious, champaign, roomy, far-reaching, panoramic, plausive

فراگیرنده (صفت)
acquisitive, comprehensive, pervasive

جامع (صفت)
large, precise, comprehensive, executive, all-around, general, universal, plenary, encyclopaedic, spacious, catholic, encyclopedic, self-contained, self-inclusive

محیط (صفت)
comprehensive, circumambient, surrounding, encompassing

مشروح (صفت)
detailed, comprehensive, unabridged

بسیط (صفت)
wide, large, simple, comprehensive, extensive

تخصصی

[عمران و معماری] همه جانبه
[زمین شناسی] همه جانبه

انگلیسی به انگلیسی

• extensive, including much, large in scope; having a thorough understanding of a subject or subjects
something that is comprehensive includes everything necessary or relevant.

پیشنهاد کاربران

جامع
مثال: The report provides a comprehensive overview of the company's finances.
گزارش بررسی جامعی از مالیات شرکت را ارائه می دهد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
فراگیر، مفصل، جامع
کامل
comprehensive ( adj ) ( kɑmprɪˈhɛnsɪv ) =including all, or almost all, the items, details, facts, etc. , that may be concerned, comprehensively ( adv ) =completely, comprehensiveness ( n )
comprehensive
Exhaustive
با توجه به واژگان بکار رفته در جمله بهتر میتوان ترجمه کرد ولی بطور عمومی معانی: پوشاندن بطور کامل، در برگیرنده، جامع، گسترده، فراگیر، پیشنهاد میشود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : comprehend
✅️ اسم ( noun ) : comprehension / comprehensiveness / comprehensibility / comprehensive
✅️ صفت ( adjective ) : comprehensive / comprehensible
✅️ قید ( adverb ) : comprehensively / comprehensibly
overarching
اختصار برجام به انگلیسی JCPOA
که C همان Comprehensive و بهترین ترجمه فارسی برای این کلمه در ترکیب مذکور ؛ "مفصل" می باشد .
جامع فراگیر وسیع
comprehensive ( adj ) = extensive ( adj )
به معناهای: گسترده، وسیع، بزرگ، جامع، فراگیر
جامع، فراگیر، مبسوط، مفصل
Entitled “The Last Days of Satoshi: What Happened When Bitcoin’s Creator Disappeared, ” it’s a comprehensive look at what Satoshi went through to launch Bitcoin
فرا دربرگیر ، فرانِگر
فرا دربرگیرنده
گسترده
including all the necessary facts, details
We offer our customers a comprehensive range of financial products.
جامع
Comprehensive book فقط به معنای ( جامع )

comprehensive school
مدرسه جامع
مفصل ، جامع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس