comprise

/kəmˈpraɪz//kəmˈpraɪz/

معنی: در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن
معانی دیگر: متشکل بودن (از)، تشکیل دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: comprises, comprising, comprised
(1) تعریف: to include.
مترادف: contain, include
مشابه: compass, comprehend, cover, embrace, encompass, involve

- The fitness center comprises a gym, a pool, as well as racquetball courts.
[ترجمه گوگل] مرکز تناسب اندام شامل یک سالن بدنسازی، یک استخر، و همچنین زمین های راکتبال است
[ترجمه ترگمان] مرکز تناسب اندام شامل یک باشگاه ورزشی، یک استخر و همچنین racquetball می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to consist of.
مترادف: consist of
مشابه: contain, cover, embody, enclose, encompass, include, incorporate, involve

- This list comprises the names of all the military personnel who died in the conflict.
[ترجمه گوگل] این فهرست شامل اسامی تمام پرسنل نظامی است که در درگیری جان باختند
[ترجمه ترگمان] این فهرست شامل اسامی تمام پرسنل نظامی است که در این درگیری ها کشته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. farmers comprise fifty percent of the population
کشاورزان پنجاه درصد جمعیت را تشکیل می دهند.

2. Women comprise 44% of hospital medical staff.
[ترجمه گوگل]زنان 44 درصد از کادر پزشکی بیمارستان را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]زنان ۴۴ درصد کارکنان پزشکی بیمارستان را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Italian students comprise 60% of the class.
[ترجمه گوگل]دانشجویان ایتالیایی 60 درصد کلاس را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان ایتالیایی ۶۰ درصد از کلاس را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Women comprise 51 percent of the population of France.
[ترجمه گوگل]زنان 51 درصد از جمعیت فرانسه را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]زنان ۵۱ درصد جمعیت فرانسه را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Women comprise a high proportion of part-time workers.
[ترجمه گوگل]زنان بخش بالایی از کارگران پاره وقت را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]زنان بخش بالایی از کارگران پاره وقت را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Both peoples comprise regions with historical boundaries and both had memories, or at least folk memories, of autonomous institutions.
[ترجمه گوگل]هر دو مردم مناطقی با مرزهای تاریخی را تشکیل می دهند و هر دو خاطرات یا حداقل خاطرات عامیانه از نهادهای خودمختار داشتند
[ترجمه ترگمان]هر دو مردم مناطق دارای مرزه ای تاریخی را تشکیل می دهند و هر دو حافظه دارند، یا حداقل خاطرات مردمی، از موسسات خودمختار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is no good saying that they will comprise raw data.
[ترجمه گوگل]این خوب نیست که بگوییم آنها داده های خام را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]خوب نیست که بگوییم آن ها داده های خام را تشکیل خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, the loaders comprise only one of two munitions specialties.
[ترجمه گوگل]با این حال، لودرها تنها شامل یکی از دو تخصص مهمات هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، لودر تنها یکی از دو متخصص مواد منفجره را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Units comprise discussion, reading, role play, writing assignment, vocabulary building, practice in points of grammar.
[ترجمه گوگل]واحدها شامل بحث، خواندن، بازی نقش، تکلیف نوشتاری، ساختن واژگان، تمرین در نکات دستور زبان است
[ترجمه ترگمان]واحدها شامل بحث، مطالعه، بازی، تکالیف نوشتاری، ساختمان دایره لغت، تمرین در نقاط دستور زبان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Each train will comprise eight wagons carrying two containers, and each shop will be served three times a week.
[ترجمه گوگل]هر قطار شامل هشت واگن با دو کانتینر خواهد بود و هر مغازه سه بار در هفته خدمات رسانی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]هر قطار شامل هشت واگن حامل دو کانتینر خواهد بود و هر فروشگاه سه بار در هفته خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These comprise the dividend yield or coupon rate and expected capital gains, including currency gains from exchange rate revaluations.
[ترجمه گوگل]اینها شامل سود تقسیمی یا نرخ کوپن و سود سرمایه مورد انتظار، از جمله سود ارزی ناشی از تجدید ارزیابی نرخ ارز است
[ترجمه ترگمان]این موارد شامل سود سهام یا نرخ کوپن و سود سرمایه مورد انتظار، از جمله دستاوردهای ارز ناشی از نرخ ارز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also consider the cost, since hedges comprise large numbers of plants.
[ترجمه گوگل]هزینه را نیز در نظر بگیرید، زیرا پرچین ها تعداد زیادی گیاه را شامل می شوند
[ترجمه ترگمان]هم چنین هزینه را در نظر بگیرید، زیرا پرچین ها تعداد زیادی گیاه را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Used together these two strategies comprise that peculiar language game known as a double bind.
[ترجمه گوگل]این دو استراتژی که با هم استفاده می شوند شامل آن بازی زبانی عجیب و غریب است که به عنوان پیوند دوگانه شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از این دو استراتژی شامل آن بازی زبان خاص است که به عنوان یک پیوند دوگانه شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tables are installed at gateways and usually comprise distinctive paving materials.
[ترجمه گوگل]جداول در دروازه‌ها نصب می‌شوند و معمولاً از مصالح سنگفرشی متمایز تشکیل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]جداول در دروازه ها نصب می شوند و معمولا شامل مصالح سنگفرش متمایز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در برداشتن (فعل)
bear, comport, entail, comprise, contain, embody, encircle, include, presuppose, infold

شامل بودن (فعل)
embrace, entail, comprise, contain, encompass, include, subtend, consist

متضمن بودن (فعل)
entail, comprise, contain, embody, include, presuppose

انگلیسی به انگلیسی

• include; be composed of
if an organization or group comprises a number of people or things, or is comprised of them, it has them as its members or parts; a formal word.
if a number of people or things comprise a group or organization, they are its members or parts. some speakers of english believe that it is not correct to use comprise with this meaning; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. در بر گرفتن. شامل {چیزی} بودن. تشکیل شدن از ۲. تشکیل دادن. به وجود آوردن
مثال:
Comprising jinn, human and birds
شامل جن و انسان و پرندگان
�مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیْرِ�
This list comprises the names of all the military personnel who died in the conflict.
...
[مشاهده متن کامل]

این لیست شامل اسامی همه پرسنل نظامی می شود که در نبرد کشته شدند. / این لیست همه اسامی پرسنل نظامی را که در نبرد کشته شدند در بر می گیرد.

در برگیرنده
مشتمل
یحوی
یحتوی
amount to compose
"Iran comprises 31 cities"
contain
include
consist ( of )
encompass
involve
entail
incorporate
muster
comprehend
embody
take in
embrace
assimilate
ممنون ALCYONUS 🙇
پاسخ از این بهتر پیدا نمی کردم.
🚨 نکته مهم اینکه Compromise را با Comprise قاطی نکنید. خیلی شبیه هستند. Comprise مثل have, include و consist میمونه. داشتن، دربرداشتن، شامل بودن/شدن، تشکیل دادن
Compromise یعنی کوتاه آمدن افرادی که در یک جدل، مبارزه و کشمکش ( خصوصاً در بحث سیاسی ) هستند و کاهش دادن یا نادیده گرفتن خواسته هاشون برای به وقوع پیوستن قرارداد ( یعنی یه موقعیت ۵۵ درصد خوب ۴۵ درصد بد. کنار میایی که حتی یه ذره هم شده سود بیشتری کنی و به نفع همگان باشه ) . این فعلش بود ولی اسمش هم وجود داره. به معنی قراردادی که یکی یا دو تا از طرفین از یکسری از منافعشون چشم پوشی میکنن و میگن گور باباش، اینم روش، تا به نتایج بهتری برسند. هم noun هست هم verb. سازش کردن و سازش، توافق و توافق کردن
...
[مشاهده متن کامل]

شامل شدن ، در بر داشتن
شامل بودن، در بر گرفتن
⁦✔️⁩متشکل بودن از
Amy Corny Barrett Claims supreme court not Comprised of💥 Partisan hacks💥
Theguardian. com@
تشکیل شدن - تشکیل دادن
تشکیل دادن
شامل شدن مستلزم بودن
گنجانده شدن
در بر گرفتن، به خود اختصاص دادن
ماده تشکیل دهنده، ترکیبات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس