comptroller

/kənˈtroʊlə//kənˈtrəʊlə/

رجوع شود به: controller، بازرس حسابداری ,ممیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: comptrollership (n.)
• : تعریف: variant of controller.

جمله های نمونه

1. Ruthie had been a budget analyst and then comptroller for a hospital chain for much of her working life.
[ترجمه گوگل]روتی در بیشتر عمر کاری خود یک تحلیلگر بودجه و سپس کنترل کننده یک بیمارستان زنجیره ای بود
[ترجمه ترگمان]روتی یک تحلیل گر بودجه بود و بعد برای مدت زیادی از زندگی کاری خود برای یک بیمارستان استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The implicit message to the comptroller and to any other federal official is that this person is important to the president.
[ترجمه گوگل]پیام ضمنی به ناظر و هر مقام فدرال دیگری این است که این شخص برای رئیس جمهور مهم است
[ترجمه ترگمان]پیام ضمنی به comptroller و هر مقام دیگر فدرال این است که این فرد برای رئیس جمهور مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was the comptroller of a medium-size private hospital.
[ترجمه A] ان مرد رئیس یک بیمارستان نیمه خصوصی بود
|
[ترجمه گوگل]او ناظر یک بیمارستان خصوصی متوسط ​​بود
[ترجمه ترگمان]او رئیس یک بیمارستان خصوصی سایز متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This coffee got particular attention because the comptroller was present.
[ترجمه گوگل]این قهوه به دلیل حضور کنترلر مورد توجه ویژه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این قهوه توجه خاصی را به خود جلب کرد، زیرا the حاضر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Olson has been the company comptroller since 197
[ترجمه گوگل]اولسون از سال 197 کنترل کننده شرکت بوده است
[ترجمه ترگمان]اولسون \"از زمان پرواز ۱۹۷ شرکت\" حسابدار \"بوده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As comptroller, he alone kept the books for all of Cook County government.
[ترجمه گوگل]او به‌عنوان کنترل‌کننده، به تنهایی کتاب‌ها را برای تمام دولت شهرستان کوک نگه می‌داشت
[ترجمه ترگمان]به عنوان comptroller، او به تنهایی کتاب های مربوط به تمام دولت بخش کوک را نگهداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For example, we have the Office of the Comptroller of the Currency.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، ما دفتر کنترل ارز را داریم
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ما دفتر of پول رایج را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Finally, a little-noted change in regulations by the comptroller of the currency in December 2005 acted as the trigger.
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک تغییر اندک در مقررات توسط کنترل کننده ارز در دسامبر 2005 به عنوان محرک عمل کرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یک تغییر قابل توجه در مقررات توسط the واحد پول در دسامبر ۲۰۰۵ بعنوان ماشه عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. John Dugan, a former comptroller of the currency, played the role of chairman of the Federal Deposit Insurance Corporation (FDIC) and said resolution actually made four options possible.
[ترجمه گوگل]جان دوگان، یک کنترل کننده سابق ارز، نقش رئیس شرکت بیمه سپرده فدرال (FDIC) را بازی کرد و گفت که حل و فصل در واقع چهار گزینه را ممکن می کند
[ترجمه ترگمان]جان dugan، a سابق پول رایج، نقش رئیس شرکت بیمه Deposit فدرال را ایفا کرد و گفت که قطعنامه در واقع چهار گزینه را ممکن ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both the Office of the Comptroller of the Currency and the Office of Thrift Supervision said on Thursday the proposed regulations may go too far, chilling the interest of private equity investors.
[ترجمه گوگل]هم دفتر کنترل ارز و هم اداره نظارت بر صرفه جویی روز پنجشنبه گفتند که مقررات پیشنهادی ممکن است بیش از حد پیش برود و علاقه سرمایه گذاران سهام خصوصی را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]هر دو دفتر نظارت پول و دفتر نظارت Thrift روز پنج شنبه گفتند مقررات پیشنهادی ممکن است بسیار دور شوند و سود سرمایه گذاران سهام خصوصی دلسرد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Office of the Comptroller of the Currency ( OCC ) charters, regulates, and supervises all national banks.
[ترجمه گوگل]دفتر کنترل ارز (OCC) همه بانک های ملی را منشور، تنظیم و نظارت می کند
[ترجمه ترگمان]دفتر of منشور پول رایج (OCC)، قانونمند سازی و نظارت بر همه بانک های ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. William Thompson, the New York City comptroller and possible mayoral candidate in 200 had kind words for Mayor Michael Bloomberg's sound footwork on spending.
[ترجمه گوگل]ویلیام تامپسون، ناظر شهر نیویورک و نامزد احتمالی شهردار در سال 200، سخنان محبت آمیزی در مورد عملکرد خوب شهردار مایکل بلومبرگ در مورد هزینه کرد، گفت
[ترجمه ترگمان]ویلیام تامسون، شهردار شهر نیویورک و نامزد احتمالی شهرداری در ۲۰۰ نفر به گونه ای برای شهردار مایکل بلومبرگ در مورد مخارج صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In fact, David Walker, the comptroller of the currency has been travelling all over the country raising alarms about the coming fiscal problems that we are facing.
[ترجمه گوگل]در واقع، دیوید واکر، کنترل کننده ارز به سراسر کشور سفر کرده و هشدارهایی را درباره مشکلات مالی آتی که با آن مواجه هستیم به صدا در آورده است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، دیوید واکر، رئیس واحد پول، در سراسر کشور برای افزایش هشدار در مورد مشکلات مالی آینده که ما با آن مواجه هستیم، سفر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The U. S. Comptroller of the Currency Department considers that the network actually refers to a number of banks to provide banking systems.
[ترجمه گوگل]کنترلر وزارت ارز ایالات متحده معتقد است که این شبکه در واقع به تعدادی از بانک ها برای ارائه سیستم های بانکی اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]U اس Comptroller واحد پول فکر می کند که این شبکه در واقع به تعدادی از بانک ها اشاره دارد که سیستم های بانکی را تامین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] ذیحساب، کنترلر (بالاترین مقام مالی شرکت یا سازمان)، ممیز

انگلیسی به انگلیسی

• controller, person in a business or company who is responsible for checking and handling financial matters (such as expenditures, etc.), chief accountant of a company, person in charge of the accounting activities in a company (finance)

پیشنهاد کاربران

🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {کِنترُلِر} می باشد

بپرس