concentricity

/kɑːnsənˈtrɪsɪtiː//ˌkɒnsənˈtrɪsɪtɪ/

معنی: متحدالمرکز
معانی دیگر: بودن

جمله های نمونه

1. Plus the motor shaft axis, concentricity absolutely right and reliable.
[ترجمه گوگل]به علاوه محور شفت موتور، تمرکز کاملا درست و قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]به علاوه محور شفت موتور، concentricity کاملا درست و قابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In this paper, concentricity of indexing devices with elastic teeth with some inaccuracy in angular position of tooth is investig. . .
[ترجمه گوگل]در این مقاله، تمرکز دستگاه های نمایه ساز با دندان های الاستیک با مقداری عدم دقت در موقعیت زاویه ای دندان بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، concentricity از ابزارهای شاخص گذاری با دندان های کش دار با دقت در موقعیت زاویه ای دندان investig می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bearing must be provided to ensure concentricity of the inner and outer race.
[ترجمه گوگل]یاتاقان باید برای اطمینان از متمرکز بودن نژاد درونی و بیرونی فراهم شود
[ترجمه ترگمان]Bearing باید برای تضمین concentricity از نژاد داخلی و خارجی فراهم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Introduced the constitution of the vertical concentricity measurement.
[ترجمه گوگل]قانون اساسی اندازه گیری تمرکز عمودی را معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]معرفی قانون اساسی سنجش عمودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Concentricity, sphericity of micro shells prepared by the technique was typically more than 98 %, 99 % respectively.
[ترجمه گوگل]هم‌مرکزی، کروییت پوسته‌های میکرو تهیه‌شده با این تکنیک معمولاً به ترتیب بیش از 98 درصد، 99 درصد بود
[ترجمه ترگمان]concentricity، sphericity پوسته میکرو تهیه شده توسط این تکنیک، به ترتیب بیش از ۹۸ %، ۹۹ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This paper analyzes the deviation change regularity to measure the concentricity of turbo generator rotor.
[ترجمه گوگل]این مقاله نظم تغییر انحراف را برای اندازه‌گیری تمرکز روتور توربو ژنراتور تحلیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله، نظم تغییر را به منظور اندازه گیری the روتور توربو ژنراتورها بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By means of our some knowhow, our planoconvex blanks have good concentricity and consistency at surface processing.
[ترجمه گوگل]با استفاده از دانش ما، سفالهای مسطح محدب ما دارای تمرکز و قوام خوبی در پردازش سطح هستند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از some، جاه ای خالی ما در پردازش سطح دارای قابلیت concentricity و ثبات خوبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can be resistant to the replacement of the role of sealing liquid packing, inspection shaft or stem of the concentricity .
[ترجمه گوگل]می تواند در برابر جایگزینی نقش بسته بندی مایع آب بندی، شفت بازرسی یا ساقه متحدالمرکز مقاوم باشد
[ترجمه ترگمان]می تواند در برابر جایگزینی نقش بسته بندی مایع، شفت بازرسی یا ساقه the مقاوم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A linear rolling guider and imported buffer system guarantees the excellent finish and concentricity.
[ترجمه گوگل]یک راهنمای نورد خطی و سیستم بافر وارداتی، پایان عالی و متمرکز بودن را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]یک سیستم rolling خطی و سیستم حایل وارد شده، the و concentricity عالی را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Measurement of rotor eccentricity is designed to check all parts of concentricity with shaft.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری خروج از مرکز روتور برای بررسی تمام قسمت های هم مرکز بودن با شفت طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری ناهم محوری به گونه ای طراحی شده است که تمامی قسمت های concentricity را با شفت بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متحدالمرکز (اسم)
concentricity

انگلیسی به انگلیسی

• quality of having a common center or axis

پیشنهاد کاربران

بپرس