concoction

/kənˈkɑːkʃn̩//kənˈkɒkʃn̩/

معنی: ترکیب
معانی دیگر: معجون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something concocted, esp. a mixture of liquids.

(2) تعریف: the act of concocting.

جمله های نمونه

1. Do you expect me to drink this vile concoction?
[ترجمه گوگل]توقع داری این معجون زشت رو بنوشم؟
[ترجمه ترگمان]انتظار داری این معجون رو بخورم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jell-O shots are a bizarre concoction of sweet gelatin and vodka.
[ترجمه گوگل]شات های Jell-O ترکیبی عجیب از ژلاتین شیرین و ودکا هستند
[ترجمه ترگمان]عکس های Jell - ای ترکیبی عجیب از ژلاتین شیرین و ودکا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even a low-cal concoction can make us feel that we're getting our just deserts.
[ترجمه گوگل]حتی یک معجون کم کالری می تواند به ما این احساس را بدهد که در حال بدست آوردن بیابان های خود هستیم
[ترجمه ترگمان]حتی یک راکت کوتاه هم می تواند ما را وادار کند که احساس کنیم داریم just را به دست می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ingredients of this particular concoction included garlic, mustard seed, tamarind and cream of tartar.
[ترجمه گوگل]مواد تشکیل دهنده این معجون خاص شامل سیر، دانه خردل، تمر هندی و کرم تارتار بود
[ترجمه ترگمان]مواد اولیه این معجون خاص شامل سیر، دانه خردل، tamarind و کرم ایرانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a typically preposterous concoction, with tiger stripes on the long seat, horse heads for arms.
[ترجمه گوگل]این یک معجون معمولی مضحک است، با نوارهای ببر روی صندلی بلند، سر اسب برای بازو
[ترجمه ترگمان]این یک معجون عجیب و غریب است با نوارهای ببر روی صندلی بلند و سره ای اسب برای اسلحه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This unlikely concoction was one of the more important pharmacological advances in the history of medicine, albeit for the wrong reasons.
[ترجمه گوگل]این معجون بعید یکی از مهم‌ترین پیشرفت‌های دارویی در تاریخ پزشکی بود، البته به دلایل اشتباه
[ترجمه ترگمان]این معجون غیر ممکن یکی از پیشرفت های دارویی مهم در تاریخ پزشکی، البته به دلایل غلط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The same concoction is still used today for treatment of dropsy, a disease where excess fluid collects in the body tissues.
[ترجمه گوگل]امروزه نیز از همین معجون برای درمان آبریزش استفاده می شود، بیماری که در آن مایعات اضافی در بافت های بدن جمع می شود
[ترجمه ترگمان]این معجون هنوز هم امروزه برای درمان استسقا، بیماری که در آن مایع اضافی در بافت های بدن جمع می شود مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I remember that after being dosed with the concoction - your mouth was dry for hours afterwards.
[ترجمه گوگل]به یاد دارم که پس از مصرف معجون - دهان شما ساعت ها بعد خشک بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر دارم که بعد از این که به معجون آغشته شد، بعد از چند ساعت، دهان تو خشک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A spine-tingling vocal concoction that gives Trick Baby its primary focus.
[ترجمه گوگل]یک ترکیب صوتی گزگز که به Trick Baby تمرکز اصلی خود را می دهد
[ترجمه ترگمان]یک ترکیب vocal با ستون فقرات که توجه اولیه خود را به کودک جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He sipped the concoction cautiously.
[ترجمه گوگل]معجون را با احتیاط می خورد
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط معجون را نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Marie selects a fantasy concoction for our salad.
[ترجمه گوگل]ماری یک معجون فانتزی برای سالاد ما انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان]ماری یک معجون فانتزی را برای سالاد ما انتخاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He manufactured a concoction of such awesome vileness that it defies, even now, reasonable description.
[ترجمه گوگل]او معجونی از چنان شرارت حیرت انگیزی ساخت که حتی در حال حاضر نیز با توصیف منطقی مخالفت می کند
[ترجمه ترگمان]او یک معجون از این فساد فوق العاده درست کرد که حتی در حال حاضر، یک توصیف منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His winning concoction was Macadamia Fudge Torte: chocolate cake with fudge-filled cavities, topped by macadamia nut streusel.
[ترجمه گوگل]معجون برنده او Macadamia Fudge Torte بود: کیک شکلاتی با حفره‌های پر از فاج که روی آن ماکادمیا streusel قرار داشت
[ترجمه ترگمان]معجون پیروزی او macadamia فاج بود: کیک شکلاتی با cavities پر از شکلات و topped پر از شکلات macadamia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This was a concoction one would throw out in chemistry lab or wash the sinks with after a failed experiment.
[ترجمه گوگل]این معجونی بود که می‌توان آن را در آزمایشگاه شیمی بیرون انداخت یا بعد از یک آزمایش ناموفق سینک‌ها را با آن شست
[ترجمه ترگمان]این یک concoction بود که در آزمایشگاه شیمی به بیرون پرتاب می شد و یا the را با یک تجربه ناموفق بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

انگلیسی به انگلیسی

• brew, potion; invention, contrivance
a concoction is something that has been made out of several things mixed together.

پیشنهاد کاربران

آمیزه، آمیخته درهم و برهم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : concoct
✅️ اسم ( noun ) : concoction
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
دروغ
نادرست
داروی ترکیبی
ترکیب، مخلوط
A mixture of things
ترکیب، معجون،

بپرس