condolence

/kənˈdoʊləns//kənˈdəʊləns/

معنی: تسلیت، اظهار تاسف، همدردی، عزا
معانی دیگر: دلداری (دادن)، (اظهار) همدردی، هم سوگی، تسلی، تسلیت (condolement هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: sympathy with a grieving or suffering person.
مترادف: pity, sympathy
مشابه: commiseration, compassion, empathy

- She expressed her condolence to the family for their sad loss.
[ترجمه Mass] او"زن" همدلی و همراهی خودش را در این دشامد مرگ به خانواده آن گرامی از دست رفته بیان نمود
|
[ترجمه omid] او تسلیت خود را برای از دست دادن آنها به خانواده خود بیان کرد.
|
[ترجمه سید عباس حسینی] او همدردی و همدلی خود را به خانواده برای از دست دادن ( خسران ) غم انگیزشان ابراز ( بیان ) کرد.
|
[ترجمه گوگل] وی فقدان غم انگیز را به خانواده آنها تسلیت گفت
[ترجمه ترگمان] او همدردی خود را برای خانواده و از دست دادن تاسف خود بیان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (often pl.) a formal expression of such sympathy.
مترادف: sympathy
مشابه: commiseration, consolation, solace

- Please send my condolences to his widow.
[ترجمه گوگل] لطفا به همسرش تسلیت بفرستید
[ترجمه ترگمان] لطفا همدردی منو به بیوه - ش بفرست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. letter of condolence
نامه ی تسلیت (آمیز)

2. Neil sent him a letter of condolence.
[ترجمه گوگل]نیل برای او نامه تسلیت فرستاد
[ترجمه ترگمان]نیل براش یه نامه تسلیت فرستاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The liberals regarded sending telegrams of condolence as a polite gesture.
[ترجمه گوگل]لیبرال ها ارسال تلگراف تسلیت را یک حرکت مودبانه می دانستند
[ترجمه ترگمان]آزادیخواهان تلگراف را به صورت یک حرکت مودبانه برای او می فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And by coincidence, his letter of condolence had arrived.
[ترجمه گوگل]و بر حسب اتفاق نامه تسلیت او رسیده بود
[ترجمه ترگمان]و به طور تصادفی، نامه تسلیت به آنجا رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For days the queue to sign the Condolence Book in the embassy lobby had stretched twice around Grosvenor Square.
[ترجمه گوگل]روزها بود که صف امضای دفتر تسلیت در لابی سفارت دو بار در اطراف میدان گروسونور کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]برای چند روز صف برای امضای کتاب condolence در لابی سفارت دو بار دور میدان Grosvenor کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The performers in the condolence show are either young singers or middle - aged singers.
[ترجمه گوگل]مجریان برنامه ترحیم یا خوانندگان جوان هستند یا خوانندگان میانسال
[ترجمه ترگمان]مجریان برنامه های تسلیت، خوانندگان جوان و یا خوانندگان میانسال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please accept my condolence on your mother's death.
[ترجمه گوگل]تسلیت مرا بابت درگذشت مادرتان بپذیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا تسلیت منو روی مرگ مادرت قبول کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hearty condolence to you may you have strength to bear this great affliction.
[ترجمه گوگل]از صمیم قلب به شما تسلیت می گویم انشالله قدرت تحمل این مصیبت بزرگ را داشته باشید
[ترجمه ترگمان]همدردی با تو ممکنه تو قدرت داشته باشی که این مصیبت بزرگ را تحمل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We made a call of condolence.
[ترجمه گوگل]زنگ تسلیت زدیم
[ترجمه ترگمان] ما یه تماس از همدردی گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You should, however, send a letter of condolence to your father - in - law . "
[ترجمه گوگل]با این حال باید یک نامه تسلیت برای پدرشوهرت بفرستید "
[ترجمه ترگمان]با این حال، شما باید یک نامه تسلیت به پدر خود ارسال کنید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I felt that no words of condolence availed, and I let him lie there quietly.
[ترجمه گوگل]احساس کردم هیچ حرفی برای تسلیت فایده ای ندارد و اجازه دادم آرام آنجا دراز بکشد
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که هیچ کلامی از تسلیت فایده ندارد و من به او اجازه دادم که آرام آنجا دراز بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Letters and telegrams of condolence streamed in from heads of state, housewives, politicians, millionaires, secretaries.
[ترجمه گوگل]نامه‌ها و تلگراف‌های تسلیت از سران دولت‌ها، زنان خانه‌دار، سیاستمداران، میلیونرها، منشی‌ها سرازیر می‌شد
[ترجمه ترگمان]نامه های تسلیت و تلگراف که حاکی از همدردی و تسلیت بود، از سران دولت، زنان خانه دار و میلیونر و غیره و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm sorry to hear that. Please accept my condolence . Take time off as necessary.
[ترجمه گوگل]متاسفم که می شنوم تسلیت مرا بپذیرید در صورت لزوم مرخصی بگیرید
[ترجمه ترگمان]متاسفم که اینو می شنوم لطفا همدردی منو بپذیرید به همون اندازه که لازمه وقت بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was touched, I said something in condolence with him.
[ترجمه گوگل]من متاثر شدم، برای تسلیت به او چیزی گفتم
[ترجمه ترگمان]من متاثر شدم، چیزی در همدردی با او گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسلیت (اسم)
soothing, commiseration, condolence, consolation

اظهار تاسف (اسم)
commiseration, condolence

همدردی (اسم)
sympathy, pity, condolence

عزا (اسم)
patience, condolence, mourning, lamentation

انگلیسی به انگلیسی

• expression of sympathy, commiseration, consolation
condolence is sympathy that you express for someone whose friend or relative has died.

پیشنهاد کاربران

تسلیت گفتن
این عبارت خیلی کاربردیه معمولا در مراسم ختم از این زیاد استفاده میشه
Please accept my deepest condolences
. E. g
. . .
Since I was ten years old, I have loved and looked up to Olivia Newton John. And, I always will. ( Just like this picture
@nfsaonline
) She was, and always will be, an inspiration to me in so many, many ways. ⭐My deepest condolences to her family and loved ones
تسلیت
همدردی

بپرس