confection

/kənˈfekʃn̩//kənˈfekʃn̩/

معنی: ترکیب، شیرینی، معجون، مربا
معانی دیگر: نقل و نبات، بستنی، (جمع) تنقلات، کیک میوه، هرآمیزه ی شیرین و خوراکی، آجیل، (اثر هنری) سرهم بندی شده، کارسرسری (تصنعی، ساختگی)، (جامه ی زنانه) پیراهن خوش دوخت، لباس خوش ترکیب، ساختن (از راه آمیختن)، هم ساختگی، درآمیخت، (داروسازی) شربت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sweetened candy or fruit.
مشابه: candy

- These Japanese confections are very sweet and filled with a paste made from chestnuts.
[ترجمه گوگل] این شیرینی های ژاپنی بسیار شیرین هستند و با خمیر ساخته شده از شاه بلوط پر شده اند
[ترجمه ترگمان] این confections ژاپنی خیلی شیرین و پر از خمیر ساخته شده از بلوط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or process of combining or preparing something.

- Lead was used in the confection of these paints.
[ترجمه گوگل] در تهیه این رنگ ها از سرب استفاده می شد
[ترجمه ترگمان] سرب در confection از این رنگ ها استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a literary confection
اثر ادبی سرهم بندی شده

2. her hat was a charming confection of feathers, net, and felt
کلاه او آمیزه ی زیبایی بود از پر،پارچه ی توری و نمد.

3. Her hat was an elaborate confection of satin and net.
[ترجمه گوگل]کلاه او شیرینی استادانه ای از ساتن و تور بود
[ترجمه ترگمان]کلاهش یک خمیر confection بود از ساتن و تور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Home Alone" is a simple little confection from John Hughes.
[ترجمه گوگل]«تنها در خانه» یک شیرینی ساده از جان هیوز است
[ترجمه ترگمان]\"تنها خانه\"، یک ماده ساده تشکیل شده از جان هیوز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Good plan-except the result is a pretty dull confection for anyone but ardent Depp and praline fans.
[ترجمه گوگل]طرح خوب - به جز نتیجه، شیرینی بسیار کسل کننده ای برای هر کسی به جز طرفداران پرشور دپ و پرالین است
[ترجمه ترگمان]برنامه خوب - به جز نتیجه، a بسیار خسته کننده برای هر کسی جز دپ و طرفداران سرسخت Depp است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our snack tin is filled with any confection you can imagine, including a bag with a 1/2 dozen of our Scrumptiously Delicious Gourmet Cookies.
[ترجمه گوگل]قوطی اسنک ما با هر نوع شیرینی که تصور کنید پر شده است، از جمله کیسه ای با 1/2 دوجین از کلوچه های خوشمزه لذیذ ما
[ترجمه ترگمان]یک قوطی اسنک مملو از هر چیزی است که می توانید تصور کنید، از جمله یک کیسه حاوی یک دوجین از Scrumptiously خوش مزه و خوش مزه ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A confection of sweetened paste, formerly made from the root of the marshmallow plant.
[ترجمه گوگل]شیرینی از خمیر شیرین شده که قبلا از ریشه گیاه گل ختمی تهیه می شد
[ترجمه ترگمان]یک ماده از خمیر sweetened که قبلا از ریشه گیاه مارشملو تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A confection that consists of a piece of fruit, a seed, a nut coated with sugar.
[ترجمه گوگل]شیرینی که از یک تکه میوه، یک دانه، یک آجیل پوشیده شده با شکر تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]یک ماده تشکیل شده از یک تکه میوه، یک دانه، یک مهره که با شکر پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have no tooth for confection.
[ترجمه گوگل]من دندانی برای شیرینی پزی ندارم
[ترجمه ترگمان] من هیچ دندون برای \"شیرینی\" ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Candy: Sweet sugar - or chocolate - based confection.
[ترجمه گوگل]آب نبات: شیرینی شیرین - یا شکلات - شیرینی
[ترجمه ترگمان]شکلات: مواد غذایی شیرین - یا شکلات - مبتنی بر شکلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He found himself staring at an extraordinary architectural confection of old and new.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که به یک ترکیب معماری خارق العاده از قدیم و جدید خیره شده است
[ترجمه ترگمان]او خودش را دید که به معماری عجیب و confection و تازه و تازه نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It stood apart from the billowy confection that Princess Diana wore.
[ترجمه گوگل]جدا از شیرینی بی رنگی بود که پرنسس دایانا می پوشید
[ترجمه ترگمان]از آب confection که شاهزاده خانم دیانا به تن داشت، جدا مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And, curled about the brim of this confection was the perkiest of green ostrich plumes.
[ترجمه گوگل]و لبه‌های این شیرینی پیچ خورده‌ترین پرهای شترمرغ سبز بود
[ترجمه ترگمان]و از لبه این چاه آب، پر از پره ای سبز شترمرغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

شیرینی (اسم)
amiability, confetti, pastry, sugar, cookie, confection, cooky, bonbon, marzipan, goody, floating island, sweetmeat

معجون (اسم)
mixture, confection, electuary

مربا (اسم)
confection, jam, preserve

تخصصی

[نساجی] نوعی لباس زنانه که طرح های مفصلی دارد

انگلیسی به انگلیسی

• ready made clothing; sweet medicinal preparation; candy; beautiful piece of handiwork
a confection is an elaborately decorated cake or some other sweet food; an old-fashioned word.
a confection is also something such as a piece of clothing that is elaborately made; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

The term "confection" typically refers to a sweet food item that is made with sugar or other sweeteners, such as candy, cake, or pastry. Confections can come in a wide variety of shapes, sizes, and flavors, and they are often enjoyed as a dessert or snack
...
[مشاهده متن کامل]

معمولاً به یک ماده غذایی شیرین اشاره دارد که با شکر یا سایر شیرین کننده ها مانند آب نبات، کیک یا شیرینی درست می شود. شیرینی ها می توانند شکل ها، اندازه ها و طعم های متنوعی داشته باشند و اغلب به عنوان دسر یا میان وعده استفاده می شوند.
نمونه هایی از شیرینی ها عبارتند از کیک، آب نبات، شیرینی و شکلات
This moist, beautifully decorated confection is perfect for a special birthday
She makes 25 varieties of traditional sweets and at first struggled to persuade local supermarkets to sell her confections

منابع• https://poe.com/s/8lNezMu7rGYnG7fZ4egi• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/confection
تنقلات شیرین
حلوا شده عسلین شیرینی
خوش ساخت

بپرس