conjuncture

/kənˈdʒʌŋkt͡ʃər//kənˈdʒʌŋkt͡ʃə/

معنی: اتصال، اقتران
معانی دیگر: (نادر) جفت شدگی، اتحاد، همزمانی، با هم روی دادن، ملاقات تصادفی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: conjunctural (adj.)
(1) تعریف: a combination of events or circumstances, esp. one producing a crisis.
مشابه: conjunction

(2) تعریف: an intersection or joining.
مشابه: junction, meeting

جمله های نمونه

1. The conjuncture of these two relatively autonomous processes, it was argued, has been central to the development of sports medicine.
[ترجمه گوگل]بحث شد که ترکیب این دو فرآیند نسبتاً مستقل در توسعه پزشکی ورزشی نقش اساسی داشته است
[ترجمه ترگمان]استدلال شده است که The این دو فرآیند نسبتا مستقل مرکزی برای توسعه پزشکی ورزشی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. More emphasis should be placed on this conjuncture of forces than on the strike record.
[ترجمه گوگل]باید بر این ترکیب نیروها بیشتر از سابقه ضربات تاکید شود
[ترجمه ترگمان]تاکید بیشتری باید بر روی این conjuncture نیروها نسبت به سابقه حمله قرار داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rhys Davids conjuncture, went on to say that it is not wise to attribute the formula of the Eightfold Path to the Buddha Himself in the absence of more convincing evidence.
[ترجمه گوگل]ریس دیویدز در ادامه گفت که عاقلانه نیست که در غیاب شواهد قانع کننده تر، فرمول راه هشتگانه را به خود بودا نسبت دهیم
[ترجمه ترگمان]Rhys Davids،، در ادامه گفت که عاقلانه نیست که فرمول مسیر eightfold را به خود بودا در غیاب شواهد قانع کننده نسبت دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At this conjuncture in our nation's affairs, we need firm leadership.
[ترجمه گوگل]در این مقطع زمانی در امور کشورمان، ما به رهبری قاطع نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]در این conjuncture در کشور ما، ما به رهبری محکم نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Therefore, the conjuncture of ground and underground become the main character of spatial conversion.
[ترجمه گوگل]بنابراین، تلفیق زمین و زیرزمین به شخصیت اصلی تبدیل فضایی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، the زمین و زمین به ویژگی اصلی تبدیل فضایی تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Keweenawan Rift is located at the triple conjuncture of three blocks and there were discontinuous boundaries of lithospheres.
[ترجمه گوگل]شکاف Keweenawan در محل اتصال سه گانه سه بلوک قرار دارد و مرزهای ناپیوسته لیتوسفرها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ریفت والی، در سه بلوک سه بلوک قرار گرفته است و مرزه ای ناپیوسته of وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What is it behind conjuncture?For optimistical people, it is a favourable turn.
[ترجمه گوگل]چه چیزی در پشت سرهم بندی وجود دارد؟ برای افراد خوش بین، این یک چرخش مطلوب است
[ترجمه ترگمان]چه چیزی پشت این conjuncture؟ برای مردم optimistical، نوبت خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since the public conjuncture by the "SARS "in China in 200 the management of urban security and the construction of emergency mechanism were placed on the important agenda.
[ترجمه گوگل]از زمان ایجاد شرایط عمومی توسط "سارس" در چین در سال 200، مدیریت امنیت شهری و ساخت مکانیسم اضطراری در دستور کار مهم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از آنجا که the عمومی توسط \"سارس\" در چین در ۲۰۰ مورد از مدیریت امنیت شهری و ساختار مکانیسم اضطراری در دستور کار مهم قرار داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The conjuncture of the Chinese martial arts' culture is coming into being with the tendency of pricking up.
[ترجمه گوگل]دوره فرهنگ هنرهای رزمی چینی با تمایل به تیز کردن در حال شکل گیری است
[ترجمه ترگمان]ظهور فرهنگ هنرهای رزمی چینی با گرایش به آزار و اذیت مواجه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This dialectic is convergent and attains the conjuncture defined as absolute knowledge.
[ترجمه گوگل]این دیالکتیک همگرا است و به معرفتی که به عنوان معرفت مطلق تعریف شده است می رسد
[ترجمه ترگمان]این استدلال همگرا است و the که به عنوان دانش مطلق تعریف می شود را کسب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The same theory may take on quite different political, moral and even existential meanings according to particular circumstances of context and conjuncture.
[ترجمه گوگل]همین نظریه ممکن است با توجه به شرایط خاص زمینه و زمان، معانی سیاسی، اخلاقی و حتی وجودی کاملاً متفاوتی به خود بگیرد
[ترجمه ترگمان]همان نظریه ممکن است معانی سیاسی، اخلاقی و حتی وجودی را با توجه به شرایط خاص بافتی و conjuncture در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These were themselves deeply implicated in the political and intellectual struggles of the conjuncture before the First War.
[ترجمه گوگل]اینها خودشان عمیقاً در مبارزات سیاسی و فکری دوران پیش از جنگ اول نقش داشتند
[ترجمه ترگمان]اینها خود به شدت درگیر مبارزات سیاسی و فکری the قبل از جنگ اول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Are we able to test claims, for example, about the way the state mediates between classes in a particular conjuncture?
[ترجمه گوگل]آیا می‌توانیم ادعاهایی را برای مثال درباره نحوه میانجی‌گری دولت بین طبقات در یک شرایط خاص آزمایش کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما قادر به آزمایش ادعاها هستیم، به عنوان مثال، در مورد شیوه ای که دولت در بین کلاس ها به طور خاص میانجی گری می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Science in this sense came to stand as a meta-discourse, framed by the broader contours of the conjuncture.
[ترجمه گوگل]علم به این معنا به‌عنوان یک فراگفتمان مطرح شد، که در چارچوب‌های گسترده‌تر این زمان قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]علم به این مفهوم، به عنوان یک فرا -، که در قاب گسترده تری از conjuncture قاب گرفته شده بود، به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

اقتران (اسم)
coincidence, conjunction, conjuncture

انگلیسی به انگلیسی

• coming together of circumstances or events, crisis

پیشنهاد کاربران

مجید مددی در کتاب علم و ایدئولوژی معادلش رو دستداد گذاشته.
ترکیبی از اتفاقات ( مخصوصا اون هایی ک منجر به مشکل میشوند )
عوامل بحران ساز

بپرس