connectedness

جمله های نمونه

1. Communication technology has increased the connectedness between physicians and patients.
[ترجمه گوگل]فناوری ارتباطی ارتباط بین پزشکان و بیماران را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی ارتباطات ارتباط بین پزشکان و بیماران را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We cherish roots, family and connectedness.
[ترجمه گوگل]ما ریشه ها، خانواده و ارتباط را گرامی می داریم
[ترجمه ترگمان]ما ریشه ها، خانواده و پیوستگی را دوست داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. People aware of their connectedness can build both compassion and strength.
[ترجمه گوگل]افرادی که از ارتباط خود آگاه هستند می توانند هم شفقت و هم قدرت ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]افرادی که از پیوستگی خود آگاه هستند می توانند هم شفقت و هم قدرت را بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The connectedness of the individual worker to his work environment is such that it can easily be controlled by others.
[ترجمه گوگل]ارتباط هر کارگر با محیط کار خود به گونه ای است که به راحتی توسط دیگران قابل کنترل است
[ترجمه ترگمان]ارتباط کارگر فردی به محیط کار او به گونه ای است که به راحتی می تواند توسط دیگران کنترل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Education should expand the sense of connectedness a young child feels with the world.
[ترجمه گوگل]آموزش باید حس ارتباطی که کودک خردسال با دنیا احساس می کند را گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]تحصیل باید حس پیوستگی یک کودک با جهان را گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The girl compensates for her loss by maintaining connectedness with others.
[ترجمه گوگل]دختر با حفظ ارتباط با دیگران فقدان خود را جبران می کند
[ترجمه ترگمان]دختر از حفظ ارتباط با دیگران جبران خسارت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In an age of perpetual digital connectedness, why do people seem so disconnected?
[ترجمه گوگل]در عصر ارتباط دائمی دیجیتال، چرا مردم اینقدر بی ارتباط به نظر می رسند؟
[ترجمه ترگمان]در یک عصر دیجیتالی دائمی، چرا مردم اینقدر از هم جدا به نظر می رسند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We want a sense of connectedness.
[ترجمه گوگل]ما یک حس ارتباط می خواهیم
[ترجمه ترگمان] ما یه حس \"connectedness\" میخوایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In this paper, three measure of the connectedness of a fuzzy graph:fuzzy connectivity, fuzzy edge connectivity, fuzzy nuclearity and their properties are presented.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، سه معیار از اتصال یک نمودار فازی: اتصال فازی، اتصال لبه فازی، هسته‌ای فازی و ویژگی‌های آنها ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، سه معیار پیوستگی یک گراف فازی: اتصال فازی، اتصال لبه فازی، nuclearity فازی و خواص آن ها ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hierarchy for Pattee was the product of differential connectedness within one system.
[ترجمه گوگل]سلسله مراتب برای Pattee محصول ارتباط دیفرانسیل در یک سیستم بود
[ترجمه ترگمان]سلسله مراتب برای pattee محصول پیوستگی دیفرانسیل در یک سیستم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unfortunately, querying connectedness will generally also end up as linear - time operations.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، اتصال پرس و جو معمولاً به عنوان عملیات زمان خطی نیز ختم می شود
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، اتصال پرس و جو به طور کلی به عنوان عملیات های زمانی خطی به پایان خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this paper, we study the connectedness of super efficient solution sets for set-valued mapping vector optimization in normed linear space.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ما ارتباط مجموعه‌های راه‌حل فوق‌العاده کارآمد را برای بهینه‌سازی بردار نگاشت با مقدار مجموعه در فضای خطی نرمال مطالعه می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در این مقاله، پیوستگی مجموعه راه حل کارآمد برای بهینه سازی vector نگاشت با ارزش مجموعه در فضای خطی normed را مورد مطالعه قرار می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is very much aware of the connectedness of life.
[ترجمه گوگل]او از ارتباط زندگی بسیار آگاه است
[ترجمه ترگمان]او از پیوستگی زندگی بسیار آگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Two criteria for the measures of genetic connectedness in mixed linear model of genetic evaluation are used: the degree of connectedness( IC) and the generalized coefficient of determination (CD).
[ترجمه گوگل]دو معیار برای اندازه گیری پیوستگی ژنتیکی در مدل خطی مختلط ارزیابی ژنتیکی استفاده می شود: درجه اتصال (IC) و ضریب تعیین تعمیم یافته (CD)
[ترجمه ترگمان]دو معیار برای اندازه گیری پیوستگی ژنتیکی در مدل خطی ترکیبی از ارزیابی ژنتیکی مورد استفاده قرار می گیرند: درجه پیوستگی (IC)و ضریب تعمیم یافته تعیین (CD)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] همبندی
[آمار] همبندی

انگلیسی به انگلیسی

• state of being attached, ability to be connected

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : connect
✅️ اسم ( noun ) : connection / connectedness / connective / connectivity / connector
✅️ صفت ( adjective ) : connecting / connected / connective
✅️ قید ( adverb ) : connectedly
تعلق داشتن
پیوستگی
ارتباط
همبستگی ، وحدت
the state of being connected and having a close relationship with other things or people

بپرس