conservative

/kənˈsɜːrvətɪv//kənˈsɜːvətɪv/

معنی: محافظه کار، محافظه کار، پیرو سنت قدیم
معانی دیگر: (سیاست و امور اجتماعی) محافظه کار، همانبود گرای (هوادار برجاداری سنت ها و اصول و سازمان ها و مخالف دگرگون سازی آنها)، گذشته گرای، سنت گرای، (در مورد رفتار و سلیقه و غیره) محتاط، سنتی، امل، کهنه گرای، قدیمی مسلک، (بیشتر در مورد آمار و برآورد) معتدل، دست کم، از روی حزم و احتیاط، محتاطانه، (فیزیک) پایستار، وابسته به نیکداشت (محیط زیست)، نیک دارانه، وابسته به حفاظت و حراست، محافظه کارانه، (انگلیس و کانادا - c بزرگ) حزب محافظه کار، عضو حزب محافظه کار، (در مذهب یهود) فرقه معتدل، (قدیمی) کاپوت، ابریشمی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: preferring the traditional and resisting rapid change.
مترادف: traditional
متضاد: progressive, radical
مشابه: conventional, hidebound, old-fashioned, orthodox, square, straight

- My father was conservative and didn't want my mother to have a job.
[ترجمه مهدی قمی پور] پدرم سنتی بود و نمی خواست مادرم سر کار برود.
|
[ترجمه گوگل] پدرم محافظه کار بود و نمی خواست مادرم شغلی داشته باشد
[ترجمه ترگمان] پدرم محافظه کار بود و نمی خواست مادرم شغلی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Being conservative, the company resisted changing its policies.
[ترجمه گوگل] این شرکت به دلیل محافظه کار بودن، در برابر تغییر سیاست های خود مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان] این شرکت که محافظه کار بود در برابر تغییر سیاست هایش مقاومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: traditional in appearance; not flashy.
مترادف: sober
متضاد: avant-garde, daring, ostentatious, outlandish, trendy
مشابه: conventional, severe, traditional

- She wore a conservative tweed skirt to the interview.
[ترجمه گوگل] او در این مصاحبه یک دامن محافظه کارانه تویید پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] او یک دامن پشمی به رنگ محافظه کارانه بر تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: not extreme, esp. not too high; restrained; moderate.
مترادف: middle-of-the-road, moderate, temperate
متضاد: extreme
مشابه: careful, cautious, prudent

- They made a few conservative bids at the auction.
[ترجمه گوگل] آنها در حراج چند پیشنهاد محافظه کارانه ارائه کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها چند پیشنهاد محافظه کارانه در این مزایده ترتیب دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She lives a conservative lifestyle in the suburbs.
[ترجمه گوگل] او در حومه شهر یک سبک زندگی محافظه کارانه دارد
[ترجمه ترگمان] او در حومه شهر یک سبک زندگی محافظه کارانه زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I favor a conservative spending policy.
[ترجمه گوگل] من طرفدار یک سیاست مخارج محافظه کار هستم
[ترجمه ترگمان] من طرفدار سیاست مخارج محافظه کارانه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (cap.) of or relating to the U.S. or British political party favoring private enterprise and opposing government control. (Cf. Liberal.)
مشابه: libertarian, reactionary

- She became a member of the Conservative Party in 1974.
[ترجمه گوگل] او در سال 1974 به عضویت حزب محافظه کار درآمد
[ترجمه ترگمان] او در سال ۱۹۷۴ عضو حزب محافظه کار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: conservatively (adj.), conservativeness (n.)
(1) تعریف: a person who favors the traditional and opposes rapid change.
مترادف: traditionalist
متضاد: progressive, radical
مشابه: reactionary, square, stick-in-the-mud, straight

- As a conservative, the minister was uncomfortable with the way he saw the church changing.
[ترجمه گوگل] وزیر به عنوان یک محافظه کار، از نحوه تغییر کلیسا ناراحت بود
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک محافظه کار، وزیر از این که دید کلیسا در حال تغییر است ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a supporter of political conservatism. (Cf. liberal.)
متضاد: progressive
مشابه: libertarian, reactionary, right-winger, tory

- The senator is a conservative who voted against the proposed reforms.
[ترجمه شان] این سناتور ، فردی محافظه کار است که علیه اصلاحات پیشنهادی، رای داده است.
|
[ترجمه گوگل] این سناتور محافظه‌کاری است که به اصلاحات پیشنهادی رای منفی داد
[ترجمه ترگمان] سناتور یک محافظه کار است که به اصلاحات پیشنهادی رای داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (cap.) a member of a conservative party. (Cf. Liberal.)

- The Conservatives have come out of this election victorious.
[ترجمه گوگل] محافظه کاران از این انتخابات پیروز بیرون آمده اند
[ترجمه ترگمان] محافظه کاران از این انتخابات پیروز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. conservative art
هنر سنت گرا

2. conservative force field
میدان نیروی پایستار

3. conservative politics
سیاست های محافظه کارانه

4. a conservative dresser
کسی که به طور محافظه کارانه لباس می پوشد.

5. a conservative estimate
برآورد محتاطانه

6. a genuine conservative
یک محافظه کار واقعی

7. the trend of opinion was conservative
گرایش عقاید،محافظه کارانه بود.

8. they were liberal, then they changed over to conservative
آنان لیبرال بودند ولی بعد محافظه کار شدند.

9. Most Conservative MPs appear happy with the government's reassurances.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اکثر نمایندگان محافظه کار از تضمین های دولت خوشحال هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر اعضای پارلمان محافظه کار از اطمینان دولت راضی به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A conservative estimate puts annual sales at around $100 million.
[ترجمه گوگل]یک برآورد محافظه کارانه فروش سالانه را حدود 100 میلیون دلار نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک تخمین محافظه کارانه فروش سالانه را حدود ۱۰۰ میلیون دلار تخمین می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's a Conservative to the core.
[ترجمه گوگل]او تا هسته محافظه کار است
[ترجمه ترگمان]او یک محافظه کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Older people tend to be quite conservative and a bit suspicious of any supposed advances.
[ترجمه گوگل]افراد مسن کاملا محافظه کار هستند و نسبت به پیشرفت های احتمالی کمی مشکوک هستند
[ترجمه ترگمان]افراد سالمند می خواهند کاملا محافظه کار باشند و نسبت به هر گونه پیشرفت احتمالی کمی بدبین باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She takes a basically conservative view of society.
[ترجمه گوگل]او اساساً نگاهی محافظه کارانه به جامعه دارد
[ترجمه ترگمان]او اساسا دیدگاه محافظه کارانه جامعه را از خود نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At a conservative estimate, the holiday will cost about £1500.
[ترجمه گوگل]با یک تخمین محافظه کارانه، هزینه تعطیلات حدود 1500 پوند خواهد بود
[ترجمه ترگمان]با یک تخمین محافظه کارانه، تعطیلات حدود ۱۵۰۰ پوند هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Aunt Mary's a real conservative. She's totally opposed to women going out to work.
[ترجمه گوگل]عمه مریم یک محافظه کار واقعی است او با بیرون رفتن زنان برای کار کاملا مخالف است
[ترجمه ترگمان]عمه ماری خیلی محافظه کار است اون کاملا مخالف این بود که زن ها بیرون برن سر کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The newspaper has a clear bias towards the Conservative Party.
[ترجمه گوگل]این روزنامه تعصب آشکاری نسبت به حزب محافظه کار دارد
[ترجمه ترگمان]این روزنامه تعصب آشکاری نسبت به حزب محافظه کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محافظه کار (اسم)
conservative, stick-in-the-mud

محافظه کار (صفت)
stuffy, conservative, standpat, old-fashioned, old-line, stick-in-the-mud

پیرو سنت قدیم (صفت)
conservative

تخصصی

[عمران و معماری] محافظ - محافظه کارانه - ذخیره ساز - محافظه کار
[برق و الکترونیک] پاینده
[ریاضیات] نگهدار، نگهدارنده، نگاهدارنده
[آب و خاک] محافظ، محافظه کار

انگلیسی به انگلیسی

• person who is resistant to change; cautious person
resisting change, desiring to preserve traditions; cautious
a conservative is a member or supporter of the conservative party. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. the conservative government recovered its popularity after the falklands war.
someone who is conservative is unwilling to accept changes and new ideas.
a conservative estimate or guess is cautious.

پیشنهاد کاربران

محافظه کار
مثال: She has conservative views on social issues.
او دیدگاه های محافظه کاری درباره مسائل اجتماعی دارد.
conservative party = حزب محافظه کار
EX: The conservative party won the election
I'd rather be a risk taker than a conservative
ترجیح میدم ریسک پذیر باشم تا محافظه کار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conserve
✅️ اسم ( noun ) : conservation / conservancy / conserve / conservatory / conservator / conservative / conservatism / conservationist
✅️ صفت ( adjective ) : conservative
✅️ قید ( adverb ) : conservatively
حفظ شده
( علاوه بر معانی ذکر شده ) با دوام
conservative shoe: کفش با دوام
conservative ( فیزیک )
واژه مصوب: پایستار
تعریف: ویژگی آنچه براثر تحول بدون تغییر بماند
conservative estimate/guess :
a guess which is deliberately lower than
what the real amount probably is
براورد "خوش بینانه"
علاوه بر معانی ذکر شده توسط دوستان، معنی دیگری هم در آکسفورد آمده:
تمایل به تاکید بر اهمیت مسئولیت شخصی و ارزشهای سنتی و مخالفت با وابستگی دولت به خدمات اجتماعی
سنتی ؛ ساده ( پوشش ) ؛ محافظه کار , اصول گرا
# a conservative society
# Have a conservative approach to marriage
# He's a very conservative dresser
# I dress more conservatively for the office
# the Conservative Party
# The senator is a conservative
Adjective :
سنت گرا
سنتی
Traditional
Classical
قانونمند
محافظه کار ، پیرو سنت قدیم 👴👴👴
It is an extremely conservative society
این یک جامعه به شدت پیرو سنت قدیم است
یه پوشش، محافظ
With more rules for appropriate dress
۱ - محافظه کار.
۲ - معادل "اصولگرا" در احزاب سیاسی ایران. یعنی نقطه مقابل "اصلاح طلب" ( Reformist )
Conservative countries : کشورهای سنتی فرهنگ یا کشورهایی با طرز فکری دور از اندیشه های بروز مثل کشورهای جهان سوم
Conservative person : فردی با تفکرات قدیمی و سنتی و به دور از تفکرات بروز - آدم چشم و گوش بسته و انعطاف ناپذیر و پایبند به تفکرات قدیمی
پایدار
با احتیاط پاینده
هو
با سلام، محافظه کار.
سپاس
برای لباس به معنی ساده و سنتی یا ساده و راحت
ساده پوش، لباس راحت پوشیدن
With more rules for some thing
ساده هم معنی میده
Conservative blouse
پایستار ( اگر مربوط به آلاینده ) ( آلاینده های که با روش های تصفیه مرسوم از بین نمی روند ) - ( آلاینده هایی که در طول زمان واکنش فیزیکی و شمیایی و بیولوژیکی نمی دهند و ثابت اند )
کم خطر، کم ریسک
نگهدارنده ( پزشکی )
قدیمی - خشک و بی روح
با دقت
Not willing to accept changes or new ideas
Conservative syleسبک سنتی
محافظه کارانه
پایبند . پاینده
با احتیاط، محتاط
[فیزیک] پایستار ( نیرو )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس