consistence

/kənˈsɪstəns//kənˈsɪstəns/

معنی: توافق، استحکام، ثبات، درجه غلظت
معانی دیگر: consistency ثبات، سازگاری

جمله های نمونه

1. His actions lack consistence.
[ترجمه گوگل]اقدامات او فاقد ثبات است
[ترجمه ترگمان]اعمال او فاقد آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. ZD - DFS assure the data consistence by using the lock mechanism, version counter mark, and heartbeat protocol.
[ترجمه گوگل]ZD - DFS با استفاده از مکانیسم قفل، علامت شمارنده نسخه و پروتکل ضربان قلب، سازگاری داده ها را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]ZD - DFS با استفاده از مکانیزم قفل، علامت ضد علامت و پروتکل ضربان قلب به آن اطمینان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This consistence shew that organic crystals at least like benzophenone grown from their undercooled melts could reflect their characteristic morphologies.
[ترجمه گوگل]این سازگاری نشان می‌دهد که کریستال‌های آلی حداقل مانند بنزوفنون که از مذاب‌های سرد نشده‌شان رشد می‌کنند، می‌توانند مورفولوژی مشخصه‌شان را منعکس کنند
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که کریستال های آلی حداقل به benzophenone که از آب شدن their رشد می کنند می توانند morphologies مشخصه آن ها را منعکس کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Two cores melting speed can keep consistence is very important for twin electrode single arc welding to be stabilized.
[ترجمه گوگل]سرعت ذوب دو هسته می تواند قوام را حفظ کند، برای تثبیت جوشکاری تک قوس الکترود دوقلو بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]دو هسته که در حال ذوب شدن هستند می توانند برای دو الکترود الکترود، که باید ثابت بماند، بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Special pressure mechanism provides the consistence between the pressure and the measurement.
[ترجمه گوگل]مکانیزم فشار ویژه سازگاری بین فشار و اندازه گیری را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]مکانیسم فشار ویژه the بین فشار و اندازه گیری را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Perform in with process document to ensure process consistence and compliance with ISO stipulation.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از سازگاری فرآیند و انطباق با شرط ISO، با سند فرآیند اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]انجام یک سند فرآیند برای اطمینان از استحکام فرآیند و انطباق با شرط ایزو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This substance is evaporated into a firm consistence.
[ترجمه گوگل]این ماده به یک قوام سفت تبخیر می شود
[ترجمه ترگمان]این ماده در یک جنس شرکت تبخیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The consistence and transfer of flowrate measurement value is very important, and is the basis of flowrate measurement.
[ترجمه گوگل]ثبات و انتقال مقدار اندازه گیری دبی بسیار مهم است و اساس اندازه گیری دبی است
[ترجمه ترگمان]استحکام و انتقال مقدار اندازه گیری flowrate بسیار مهم است و اساس سنجش flowrate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Consistence between isotopic model age of lead ore and intrusion age of quartz porphyry shows close relations among structure movements, magmatism and mineralization in Stage of Yenshan.
[ترجمه گوگل]تطابق بین سن مدل ایزوتوپی سنگ سرب و سن نفوذ کوارتز پورفیری نشان دهنده روابط نزدیک بین حرکات ساختاری، ماگماتیسم و ​​کانی سازی در مرحله ینشان است
[ترجمه ترگمان]consistence بین سن مدل of سرب و سن نفوذ of quartz نشان دهنده روابط نزدیک بین جنبش های ساختاری، magmatism و کانی سازی در مرحله of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It shows good consistence between the calculated results with the measured ultraviolet photoemission spectroscopy (UPS) results.
[ترجمه گوگل]سازگاری خوبی بین نتایج محاسبه شده با نتایج اندازه گیری طیف سنجی انتشار نور فرابنفش (UPS) نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده غلظت خوبی بین نتایج محاسبه شده با نتایج طیف سنجی فرابنفش photoemission (UPS)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In order to maintain the consistence of shared design objects, system adopts user roles management, concurrency control and synchronization mechanism.
[ترجمه گوگل]به منظور حفظ سازگاری اشیاء طراحی مشترک، سیستم مدیریت نقش های کاربر، کنترل همزمان و مکانیسم همگام سازی را اتخاذ می کند
[ترجمه ترگمان]به منظور حفظ ماهیت موضوعات طراحی مشترک، سیستم، مدیریت نقش های کاربر، کنترل همزمانی و مکانیزم هماهنگ سازی را اتخاذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a pharmaceutical company Janssen know how important dependability and consistence are.
[ترجمه گوگل]Janssen به عنوان یک شرکت داروسازی می‌داند که قابلیت اطمینان و ثبات چقدر مهم است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک شرکت داروسازی، جانسن می دانست که قابلیت dependability و consistence چقدر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mix the water into the cement until you get the right consistence.
[ترجمه گوگل]آب را با سیمان مخلوط کنید تا قوام مناسب را بدست آورید
[ترجمه ترگمان]آب را در سیمان مخلوط کنید تا اینکه بتوانید آن را پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are consistent with the Sum Maximum Likelihood Estimate and have consistence and minimum bias.
[ترجمه گوگل]آنها با جمع حداکثر احتمال مطابقت دارند و دارای سازگاری و حداقل سوگیری هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها با مجموع برآورد درست نمایی و have و حداقل تعصب سازگاری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توافق (اسم)
analogy, accord, coincidence, accordance, adaptation, conformation, agreement, compromise, settlement, understanding, concurrence, conciliation, concord, adhesion, consistency, commensurability, keeping, consistence, rapport

استحکام (اسم)
resistance, strength, substance, backbone, rigidity, stability, fortification, solidity, stableness, consistency, solidification, consistence, formidability, grit, granite, staying power

ثبات (اسم)
bookkeeper, constancy, recorder, fortitude, stability, stableness, poise, register, consistency, cataloger, cataloguer, fixity, consistence, immutability, grit, indelibility, permanency

درجه غلظت (اسم)
consistency, consistence

تخصصی

[عمران و معماری] غلظت - قوام
[زمین شناسی] غلظت، قوام
[ریاضیات] سازگاری
[خاک شناسی] پایداری

انگلیسی به انگلیسی

• material coherence, firmness; persistence, steadfastness

پیشنهاد کاربران

بپرس