constitutional

/ˌkɑːnstəˈtuːʃn̩əl//ˌkɒnstɪˈtjuːʃn̩əl/

معنی: مشروط، مشروطه، مطابق قانون اساسی
معانی دیگر: وابسته به قانون اساسی، طرفدار قانون اساسی، مشروطه گرای، اصلی، اساسی، بنیادی، سرشتی، وابسته به سلامتی، سلامتی بخش (ورزش یا هر کاری که برای حفظ سلامتی انجام شود)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to a constitution.

- a constitutional form of government
[ترجمه گوگل] شکلی از حکومت بر اساس قانون اساسی
[ترجمه ترگمان] یک حکومت مشروطه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: consistent with the principles of a constitution.

(3) تعریف: of or belonging to the fundamental nature of a person or thing; inherent.
مشابه: inherent, intrinsic, natural, temperamental

- a constitutional inability to tell the truth
[ترجمه گوگل] ناتوانی قانون اساسی در گفتن حقیقت
[ترجمه ترگمان] ناتوانی در قانون اساسی برای گفتن حقیقت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: constitutionally (adv.)
• : تعریف: a walk taken for one's health.

جمله های نمونه

1. constitutional government
حکومت مشروطه

2. constitutional monarchy
سلطنت مشروطه

3. constitutional rights
حقوق (پیش بینی شده در قانون) اساسی

4. the constitutional forces
نیروهای طرفدار مشروطیت

5. the limitation of royal power under a constitutional monarchy
محدودیت اختیارات پادشاه در سلطنت مشروطه

6. Only Parliament has the power to legislate on constitutional matters.
[ترجمه گوگل]تنها پارلمان این اختیار را دارد که در مورد مسائل قانون اساسی قانون گذاری کند
[ترجمه ترگمان]تنها پارلمان قدرت قانون گذاری در مورد مسائل قانون اساسی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's nearly 86 and still takes a constitutional every morning.
[ترجمه غزاله] او نزدیک ۸۶ سال داردو هنوز هم هر روز یک پیاده روی صبحگاهی میکند
|
[ترجمه گوگل]او تقریباً 86 سال دارد و هنوز هم هر روز صبح مشروطه می گیرد
[ترجمه ترگمان]او تقریبا ۸۶ سال دارد و هر روز صبح یک قانون اساسی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government set an agenda for constitutional reform.
[ترجمه گوگل]دولت دستور کار اصلاح قانون اساسی را تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]دولت دستور کار برای اصلاح قانون اساسی را تعیین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Constitutional changes are exclusively the prerogative of the parliament.
[ترجمه گوگل]تغییرات قانون اساسی منحصراً در اختیار مجلس است
[ترجمه ترگمان]تغییرات قانون اساسی منحصرا حق رای پارلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He again urged passage of a constitutional amendment outlawing abortion.
[ترجمه گوگل]او بار دیگر خواستار تصویب اصلاحیه قانون اساسی شد که سقط جنین را غیرقانونی می کند
[ترجمه ترگمان]او بار دیگر خواستار تصویب لایحه قانونی غیرقانونی برای سقط جنین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A constitutional amendment precludes any president from serving more than two terms.
[ترجمه گوگل]اصلاح قانون اساسی هر رئیس جمهور را از خدمت بیش از دو دوره منع می کند
[ترجمه ترگمان]یک اصلاحیه قانون اساسی هر رئیس جمهور را از خدمت بیش از دو دوره منع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The constitutional changes have been hailed as a triumph for democracy.
[ترجمه گوگل]تغییرات قانون اساسی به عنوان یک پیروزی برای دموکراسی مورد ستایش قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]تغییرات قانون اساسی به عنوان یک پیروزی برای دموکراسی مورد ستایش قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Freedom of speech should be a constitutional right.
[ترجمه گوگل]آزادی بیان باید یک حق قانون اساسی باشد
[ترجمه ترگمان]آزادی بیان باید یک حق قانونی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such a policy would not be constitutional.
[ترجمه گوگل]چنین سیاستی بر اساس قانون اساسی نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]چنین سیاستی ممکن نیست قانون اساسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are several constitutional monarchies in Europe.
[ترجمه گوگل]چندین سلطنت مشروطه در اروپا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چندین حکومت سلطنتی در اروپا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Constitutional reform is popular among the chattering classes.
[ترجمه گوگل]اصلاحات قانون اساسی در میان طبقات پچ پچ رواج دارد
[ترجمه ترگمان]اصلاحات قانون اساسی در میان طبقات chattering رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشروط (صفت)
qualified, contingent, limited, conditional, conditioned, provisional, constitutional, eventual, stipulated

مشروطه (صفت)
conditional, constitutional

مطابق قانون اساسی (صفت)
constitutional

تخصصی

[حقوق] مطابق با (یا مربوط به) قانون اساسی

انگلیسی به انگلیسی

• walk taken to improve one's health
according to a constitution; pertaining to a constitution
constitutional means relating to the constitution of a particular country or organization.

پیشنهاد کاربران

آساتشال
( Āsāteshāl )
�آساتش� ( constitution ) و �آل� ( همریشه با al )
☑️ آساتشال
🇮🇷 همتای پارسی: آساتشال 🇮🇷
( بازگرد شود به آساتش )
( محاوره ) :پیاده روی
قدم زدن
هواخوری
اساس نامه منطبق
اساس نامه ( constituition )
( constitutional ) به معنی �وابسته به اساس نامه� هست، پس:
اساس نامه منطبق
مثلا: یک شهروند باید از حقوق اساس نامه منطبق بهره ببرد و وظیفه های اساس نامه منطبق را اجابت کند.
constitutional symptom= علائم عمومی ( پزشکی )
ساختاری
پیاده روی برای سلامتی
حقوقی
سرشتی
Constitutional isomer=ایزومر ساختاری
مزاجی
مجاز، قانونی ( طبق قانون اساسی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس