continuity

/ˌkɑːntəˈnuːəti//ˌkɒntɪˈnjuːɪti/

معنی: دوام، اتصال، پیوستگی، تسلسل، استمرار
معانی دیگر: تداوم، پیوستاری، هم تنیدگی، ناگسستگی، همارگی، پیوستگی منطقی، همخوانی، (سینما و تلویزیون) فیلمنامه ی نهایی (در مقایسه با فیلمنامه ی ابتدایی که طی فیلم برداری ممکن است تعدیل و دگرگون شود)، (رادیو و تلویزیون) هم پیوند (یک سلسله توضیحات یا تفسیرات و غیره که بخش های مختلف برنامه را به هم پیوند می دهد)، (فیلم) پیوستگی (انتقال طبیعی و غیرمحسوس از یک صحنه یا رویداد به صحنه یا رویداد دیگر)، (نمایش های کوتاه و فکاهی) نمایشنامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: continuities
(1) تعریف: the quality or state of being continuous.
متضاد: discontinuity
مشابه: tenor

- The film's story line lacks continuity, so I was often confused about what was going on.
[ترجمه گوگل] خط داستانی فیلم تداوم ندارد، بنابراین من اغلب در مورد آنچه در حال وقوع است سردرگم بودم
[ترجمه ترگمان] خط داستان فیلم فاقد پیوستگی است، بنابراین اغلب در مورد آنچه در جریان بود گیج شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was concerned about continuity of coverage when she switched to a new insurance provider.
[ترجمه گوگل] او در مورد تداوم پوشش زمانی که به یک ارائه دهنده بیمه جدید تغییر مکان داد، نگران بود
[ترجمه ترگمان] او نگران تداوم پوشش زمانی بود که او به یک شرکت بیمه جدید تلفن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an unbroken or uninterrupted series or whole.
متضاد: discontinuity

جمله های نمونه

1. continuity girl
(فیلم) منشی صحنه

2. we must ensure the continuity of food supply
باید کاری کنیم که عرضه ی مواد غذایی دچار وقفه نشود.

3. the need for consistency and continuity in government policy
نیاز به هماهنگی و تداوم در سیاست دولت

4. War is the continuity of policies during peace time, and vice versa.
[ترجمه گوگل]جنگ تداوم سیاست ها در زمان صلح است و بالعکس
[ترجمه ترگمان]جنگ تداوم سیاست ها در زمان صلح است و بالعکس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An historical awareness also imparts a sense of continuity.
[ترجمه گوگل]آگاهی تاریخی نیز حسی از تداوم را القا می کند
[ترجمه ترگمان]یک آگاهی تاریخی نیز حس پیوستگی را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was fiercely proud of family traditions and continuity.
[ترجمه گوگل]او به شدت به سنت ها و تداوم خانواده افتخار می کرد
[ترجمه ترگمان]او به شدت به سنت ها و تداوم خانواده خود افتخار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We must ensure continuity of fuel supplies.
[ترجمه گوگل]ما باید تداوم عرضه سوخت را تضمین کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تداوم تامین سوخت را تضمین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After twelve or thirteen centuries of unbroken continuity the landscape was being changed out of all recognition.
[ترجمه گوگل]پس از دوازده یا سیزده قرن تداوم ناگسستنی، منظره بدون هیچ شناختی تغییر می کرد
[ترجمه ترگمان]پس از دوازده یا سیزده قرن تداوم پیوسته منظره از همه recognition تغییر یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unfortunately, no questions from the audience broke the continuity of his harangue.
[ترجمه گوگل]متأسفانه هیچ سؤالی از سوی مخاطبان، تداوم سخنان او را شکست
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، هیچ سوالی از سوی تماشاگران، تداوم نطق خود را درهم شکستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This article lacks continuity; the writer keeps jumping from one subject to another.
[ترجمه گوگل]این مقاله فاقد تداوم است نویسنده مدام از موضوعی به موضوع دیگر می پرد
[ترجمه ترگمان]این مقاله فاقد پیوستگی است؛ نویسنده مدام از یک موضوع به موضوعی دیگر می پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Continuity is ensured by using the same props in successive scenes.
[ترجمه گوگل]تداوم با استفاده از وسایل مشابه در صحنه های متوالی تضمین می شود
[ترجمه ترگمان]دوام با استفاده از لوازم صحنه یک سان در صحنه های متوالی تضمین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is often a lack of continuity between one government and the next.
[ترجمه گوگل]اغلب عدم تداوم بین یک دولت و دولت بعدی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اغلب عدم پیوستگی بین یک دولت و آینده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Children need continuity, security, and a sense of identity .
[ترجمه گوگل]کودکان به تداوم، امنیت و احساس هویت نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]کودکان نیازمند تداوم، امنیت و حس هویت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no continuity of subject in a dictionary.
[ترجمه گوگل]هیچ تداوم موضوعی در فرهنگ لغت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ گونه پیوستگی موضوع در فرهنگ لغت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is no continuity between the three parts of the book.
[ترجمه گوگل]بین سه بخش کتاب تداومی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ پیوستگی بین این سه بخش از کتاب وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

پیوستگی (اسم)
affinity, connection, conjugation, juncture, alliance, union, association, incorporation, adherence, cohesion, continuity, conjunction, affiliation, bond, unity, coalition, concrescence, connexion, zygosis, joinder

تسلسل (اسم)
progression, suit, concatenation, continuity, sequence, serialization, track, continuum

استمرار (اسم)
continuity, duration

تخصصی

[سینما] تداوم - حفظ تداوم - پیوستگی - بازی پیوسته در فیلم
[عمران و معماری] پیوستگی - تداوم - یکپارچگی - یکسرگی
[برق و الکترونیک] پیوستگی وجود یک مسیر کامل برای جاری شدن جریان الکتریکی .
[مهندسی گاز] پیوستگی، تداوم
[نساجی] پیوستگی - تداوم
[ریاضیات] پیوستگی، تداوم، اتصال، توالی، استمرار
[آمار] پیوستگی

انگلیسی به انگلیسی

• continuousness, connectedness; unbroken succession
the continuity of something is the smooth continuation and development of it.

پیشنهاد کاربران

یکپارچگی: درمورد سیستم عامل های مشترک موبایل ها و دیوایزهای هم نوع
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : continue
✅️ اسم ( noun ) : continuation / continuity / continuum / continuousness / continuance / continuant / continuative / continuator
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : continuous / continued / continual / continuing / continuant / continuative
✅️ قید ( adverb ) : continuously / continually / continuingly

✅ ( فیلم ) پیوستگی ( انتقال طبیعی و غیرمحسوس از یک صحنه یا رویداد به صحنه یا رویداد دیگر )
Continuity
LEONORA HAIL
Trog🎥
continuity ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: تداوم
تعریف: جریان روان رویدادهای فیلم؛ گذر روان از نمایی به نمای دیگر
a state of stability and the absence of disruption

پایستگی در شیمی و فیزیک
پایداری
ادامه دار بودن/ ادامه داشتن/هموارگی/ پیوستگی
تداوم
پیوستگی

بپرس