contrasty


(عکاسی) تضادمند (دارای سایه ها یا رنگ های متضاد)، پادنما، سایه روشن

جمله های نمونه

1. Digital SLRs are dynamically challenged. In contrasty light they have a hell of a time with highlight and shadow detail.
[ترجمه گوگل]دوربین های SLR دیجیتال به صورت پویا به چالش کشیده می شوند در نور متضاد، زمان جهنمی با جزئیات برجسته و سایه دارند
[ترجمه ترگمان]سیستم های دیجیتال به طور پویا به چالش کشیده می شوند در نور پر کنتراست، آن ها یک زمان با جزئیات برجسته و سایه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Generally good metering, tonal balance will be too contrasty for some but easy to change.
[ترجمه گوگل]به طور کلی اندازه گیری خوب، تعادل تونال برای برخی بسیار متضاد است اما به راحتی قابل تغییر است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی کنتور هوشمند، تراز تن رنگ برای برخی بسیار پر کنتراست خواهد بود، اما تغییر آسان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Contrasty subjects are always tricky to photograph, especially when it involves a subject like faces where you want to capture all the detail.
[ترجمه گوگل]عکاسی از سوژه های متضاد همیشه دشوار است، به خصوص زمانی که سوژه ای مانند چهره هایی را در بر می گیرد که می خواهید تمام جزئیات را ثبت کنید
[ترجمه ترگمان]سوژه های متحرک همیشه برای عکاسی مشکل هستند، به خصوص زمانی که شامل یک سوژه مانند صورت هایی است که می خواهید تمام جزئیات را ثبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's bright, contrasty, the colors are beautiful and the viewing angle is ridiculous.
[ترجمه گوگل]روشن، متضاد، رنگ ها زیبا و زاویه دید مسخره است
[ترجمه ترگمان]روشن است، با کنتراست بالا، رنگ ها زیبا هستند و زاویه دید مضحک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I shot in high sunlight, Contrasty, Very CLose UP Macro conditions.
[ترجمه گوگل]من در شرایط نور خورشید زیاد، کنتراست، شرایط ماکرو خیلی نزدیک عکس گرفتم
[ترجمه ترگمان]من در نور شدید آفتاب عکس گرفتم، contrasty، بسیار با شرایط ماکرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Relisys 14-inch VGA colour display delivered a bright, contrasty image.
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش رنگی Relisys 14 اینچی VGA تصویری روشن و متضاد ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]صفحه نمایش رنگی ۱۴ اینچی VGA یک تصویر درخشان و پر کنتراست را تحویل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This prevents the silver from being removed from the negative, and the result is a contrasty image with muted colours.
[ترجمه گوگل]این از حذف نقره از نگاتیو جلوگیری می کند و نتیجه تصویری متضاد با رنگ های خاموش است
[ترجمه ترگمان]این کار مانع از حذف شدن نقره از منفی می شود و نتیجه یک تصویر پر کنتراست با رنگ های روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The light quality transmitted through the CLEAR is somewhat cooler and a little more contrasty when compared to the CLOUD.
[ترجمه گوگل]کیفیت نوری که از طریق CLEAR منتقل می شود در مقایسه با CLOUD تا حدودی خنک تر و کمی متضادتر است
[ترجمه ترگمان]کیفیت نور منتقل شده از طریق the تا حدی خنک تر و با کنتراست بیشتری در مقایسه با the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This lens attachment is fully multi-coated and provides nicely sharp and contrasty photos with virtually no chromatic aberration.
[ترجمه گوگل]این ضمیمه لنز کاملاً چند لایه است و عکس‌های کاملاً واضح و کنتراست و تقریباً بدون انحراف رنگی ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این اتصال لنز کاملا multi است و عکس های خیلی تیز و با کنتراست خوبی با تقریبا هیچ محرک رنگی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Earlier versions did not have these advanced coatings and are not quite as bright and contrasty .
[ترجمه گوگل]نسخه های قبلی این پوشش های پیشرفته را نداشتند و کاملاً روشن و متضاد نیستند
[ترجمه ترگمان]نسخه های قبلی این پوشش ها را نداشتند و به اندازه کافی روشن و با کنتراست بالا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• producing sharp contrasts between light and dark areas in photography

پیشنهاد کاربران

بپرس