controvert

/ˌkɒntrəˈvɜːrt//ˌkɒntrəˈvɜːt/

معنی: رد کردن، هم ستیز کردن
معانی دیگر: (ضد چیزی) استدلال کردن، منکر شدن، مورد جر و بحث قرار دادن، مخالفت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: controverts, controverting, controverted
مشتقات: controvertible (adj.)
• : تعریف: to argue in opposition to.
مترادف: challenge, contradict, debate, dispute, gainsay, oppose, rebut
متضاد: assert
مشابه: argue, disprove, oppugn, protest, refute, wrangle

جمله های نمونه

1. to controvert a point in a discussion
حین گفتگو نکته ای را مورد بحث قرار دادن

2. The statement of the last witness controverted the evidence of the first two.
[ترجمه گوگل]اظهارات آخرین شاهد شواهد دو نفر اول را مورد مناقشه قرار داد
[ترجمه ترگمان]آخرین شاهد در برابر شهادت دو نفر اول در برابر شهادت دو نفر اول قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The statement of the last witness controvert the evidence of the first two.
[ترجمه عبدالمطلب قاسمی] گفته های شاهد آخر مدارک دو نفر اول را به چالش کشید.
|
[ترجمه گوگل]اظهارات آخرین شاهد شواهد دو مورد اول را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]آخرین شاهد، شهادت دو نفر اول را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is a question much controverted between the old and the young.
[ترجمه عبدالمطلب قاسمی] این سوالی است که پیران و جوانان بر سر آن زیاد مجادله می کنند
|
[ترجمه گوگل]این سوالی است که بین پیر و جوان بسیار مورد مناقشه است
[ترجمه ترگمان]این یک سوال در مورد گذشته و جوانان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I shall have to controvert one or two ideas that are almost universally accepted.
[ترجمه عبدالمطلب قاسمی] یک یادو ایده که مورد قبول عموم هست را به چالش می کشم
|
[ترجمه گوگل]من باید یک یا دو ایده را که تقریباً در سطح جهانی پذیرفته شده اند مخالفت کنم
[ترجمه ترگمان]باید یک یا دو ایده داشته باشم که تقریبا به طور جهانی پذیرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Have taken part in academy controvert competition four times, and named as "best debate student" four times and "best elegant demeanor" one time.
[ترجمه گوگل]چهار بار در مسابقات مناظره آکادمی شرکت کرده و چهار بار به عنوان "بهترین دانشجوی مناظره" و یک بار "بهترین رفتار زیبا" نامیده شده است
[ترجمه ترگمان]آن ها چهار بار در آکادمی controvert شرکت کرده اند و \"بهترین بهترین بحث ها\" چهار بار و \"بهترین رفتار برازنده\" را به خود اختصاص داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To seek to controvert these maxims of immediate knowledge is the last thing philosophers would think of.
[ترجمه گوگل]تلاش برای مخالفت با این اصول معرفت بی واسطه آخرین چیزی است که فیلسوفان به آن فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]برای دنبال کردن این گفته ها، آخرین چیزی است که فلاسفه به آن فکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It seemed as if his first instinct on hearing a proposition was to controvert it, so impatient was he of the limitations of our daily thought.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که اولین غریزه او از شنیدن یک گزاره، مخالفت با آن بود، بنابراین او نسبت به محدودیت‌های فکر روزانه ما بی‌صبر بود
[ترجمه ترگمان]چنین به نظر می رسید که نخستین غریزه او مبنی بر این بود که این پیشنهاد را رد کنند، پس از این که از محدودیت های فکری روزمره ما گذشت، حوصله اش سر رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pacing of Zhao's film is fairly consistent throughout, the shots often long, though not entirely too wide as to controvert the intimacy with which Zhao portrays the lives of his characters.
[ترجمه گوگل]سرعت فیلم ژائو در تمام طول فیلم نسبتاً ثابت است، نماها اغلب طولانی هستند، اگرچه کاملاً آنقدر گسترده نیستند که صمیمیت ژائو زندگی شخصیت هایش را به تصویر بکشد
[ترجمه ترگمان]گام زدن فیلم Zhao در تمام طول است، اما اغلب به اندازه کافی عریض نیست که صمیمیت با آن Zhao، زندگی شخصیت های خود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a large of different between the tronational legal culture of Chian and the West . It is the essential factor that lead to the controvert of human rights .
[ترجمه گوگل]تفاوت زیادی بین فرهنگ حقوقی سلطنتی چیان و غرب وجود دارد این عامل اساسی است که منجر به مناقشه حقوق بشر می شود
[ترجمه ترگمان]تفاوت زیادی میان فرهنگ قانونی tronational of و غرب وجود دارد این عامل اساسی است که منجر به نقض حقوق بشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

هم ستیز کردن (فعل)
controvert

تخصصی

[حقوق] انکار کردن، رد کردن، مخالفت کردن، مورد تردید قرار دادن

انگلیسی به انگلیسی

• oppose, dispute, refute, counter

پیشنهاد کاربران

controvert ( v ) ( kɑntrəˌvərt ) =to say or show that sth is not true, e. g. This theory was subsequently controverted by several researchers in the same field.
controvert
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : controvert
اسم ( noun ) : controversy
صفت ( adjective ) : controversial
قید ( adverb ) : controversially

بپرس