convalesce

/ˌkɑːnvəˈles//ˌkɒnvəˈles/

معنی: بهبودی یافتن، شفاء یافتن، بهگرا شدن، دوره نقاهت را گذراندن
معانی دیگر: دوره ی نقاهت را گذراندن، (به تدریج) بهبود یافتن، (تدریجا) سلامتی و نیروی خود را باز یافتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: convalesces, convalescing, convalesced
• : تعریف: to regain health or strength after an illness or injury.

- A nurse comes to the home each day to check on her while she's convalescing.
[ترجمه گوگل] یک پرستار هر روز به خانه می آید تا او را در دوران نقاهت بررسی کند
[ترجمه ترگمان] یک پرستار هر روز به خانه می اید تا زمانی که دوره نقاهت دارد او را معاینه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Remember that you're still convalescing, so don't put too much strain on yourself.
[ترجمه گوگل] به یاد داشته باشید که هنوز در حال نقاهت هستید، پس زیاد به خودتان فشار نیاورید
[ترجمه ترگمان] به خاطر داشته باش که هنوز دوره نقاهت را داری، پس به خودت فشار نیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. After your operation, you'll need to convalesce for a week or two.
[ترجمه علی اسماعیلی] بعد از عمل جراحی، دوره نقاهت شما دو هفته زمان می برد.
|
[ترجمه راد] بعد از عمل جراحی ، شما به دوره تقاهت یک تا دو هفته ای نیاز دارید
|
[ترجمه گوگل]پس از عمل، باید یک یا دو هفته نقاهت کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از عمل شما، باید یکی دو هفته خود را درمان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She went to the seaside to convalesce after her stay in hospital.
[ترجمه محمدرضا] او برای بهبودی بعد از ماندن در بیمارستان به کنار دریا ذفت
|
[ترجمه گوگل]او پس از بستری شدن در بیمارستان برای بهبودی به ساحل رفت
[ترجمه ترگمان]بعد از ماندن او به کنار دریا به کنار دریا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Afternoons, I convalesce, play patience, match-make a court of Siamese twins.
[ترجمه گوگل]بعدازظهرها نقاهت می کنم، صبوری بازی می کنم، دادگاه دوقلوهای سیامی را می سازم
[ترجمه ترگمان]afternoons، من convalesce، صبور و صبور و با یک دادگاه دوقلوهای به هم چسبیده چسبیده هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But Luke's room was hardly a place to convalesce.
[ترجمه گوگل]اما اتاق لوک به سختی جایی برای نقاهت بود
[ترجمه ترگمان]اما اتاق لوک جایی برای convalesce نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He will need about a week to convalesce after his hospital stay.
[ترجمه @corona_science] او تقریبا یک هفته نیاز دارد تا پس از اقامتش در بیمارستان بهبود یابد.
|
[ترجمه گوگل]او پس از بستری شدن در بیمارستان به حدود یک هفته زمان نیاز دارد تا نقاهت یابد
[ترجمه ترگمان]او در حدود یک هفته پس از اقامت در بیمارستان به convalesce نیاز خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. World economics'disease on first cannot convalesce, China's sneeze also with difficulty stops.
[ترجمه گوگل]بیماری اقتصاد جهانی در ابتدا نمی تواند بهبود یابد، عطسه چین نیز به سختی متوقف می شود
[ترجمه ترگمان]بیماری اقتصاد جهان در ابتدا نمی تواند convalesce، عطسه چین نیز با دشواری متوقف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Convalescent people are comparatively sensitive when they convalesce in a new surrounding.
[ترجمه گوگل]افراد در حال نقاهت زمانی که در یک محیط جدید بهبود می یابند نسبتاً حساس هستند
[ترجمه ترگمان]مردم convalescent در زمانی که در یک محیط جدید زندگی می کنند، نسبتا حساس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Results All cases of convalesce leaves the hospital.
[ترجمه گوگل]نتایج همه موارد نقاهت از بیمارستان خارج می شود
[ترجمه ترگمان]نتایج همه موارد convalesce بیمارستان را ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These two physical symptoms are the most important causes of disability and failure to convalesce.
[ترجمه گوگل]این دو علامت جسمانی مهمترین علل ناتوانی و عدم بهبودی هستند
[ترجمه ترگمان]این دو نشانه فیزیکی مهم ترین علل ناتوانی و عدم موفقیت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They travelled to Bermuda for six weeks so that David could convalesce in the sun.
[ترجمه گوگل]آنها به مدت شش هفته به برمودا سفر کردند تا دیوید بتواند زیر نور خورشید بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]آن ها به مدت شش هفته به برمودا سفر کردند تا دیوید بتواند در آفتاب شنا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His health broke down under the strain of overwork, and he returned to Ortona in 1869 to convalesce.
[ترجمه گوگل]سلامتی او تحت فشار کار زیاد از بین رفت و در سال 1869 برای بهبودی به اورتونا بازگشت
[ترجمه ترگمان]تندرستی وی تحت فشار کار زیاد قرار گرفت و در ۱۸۶۹ به Ortona بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He also fell so ill that he was sent to the family's country house to convalesce.
[ترجمه گوگل]او همچنین به حدی بیمار شد که برای بهبودی به خانه روستایی خانواده فرستاده شد
[ترجمه ترگمان]او نیز چنان بیمار شد که به خانه ییلاقی خانواده برای convalesce فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Carter expressed that he accepted surgery's ankle area already to convalesce, he will undertake leader's responsibility.
[ترجمه گوگل]کارتر بیان کرد که او قبلاً برای بهبودی ناحیه مچ پا جراحی را پذیرفته است، او مسئولیت رهبر را بر عهده خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]کارتر اظهار داشت که در حال حاضر ناحیه مچ جراحی را پذیرفته است و مسئولیت رهبری را برعهده خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهبودی یافتن (فعل)
gain, improve, ameliorate, better, amend, recover, recuperate, pick up, convalesce, mend, pull round

شفاء یافتن (فعل)
recover, recuperate, come round, convalesce, get better

بهگرا شدن (فعل)
convalesce

دوره نقاهت را گذراندن (فعل)
convalesce

انگلیسی به انگلیسی

• recover, recuperate, get well
if you are convalescing, you are resting and regaining your health after an illness or operation.

پیشنهاد کاربران

convalesce
to rest in order to get better after an illness
معنیش میشه : استراحت کردن
( کاربردش اینه دیدین وقتی یک نفر مریض یا بیمار میشه برای خوب شدن میگن باید استراحت کنی یا بعد از اینکه روند درمانش رو انجام داد میگیم باید استراحت کنی این فعل کاربردش اینه )
دوره ی نقاهت. بهبودی یافتن
recuperate
he spent eight months convalescing after the stroke
سلامتی خود را باز یافتن☺️

بپرس