coop up

پیشنهاد کاربران

حبس شدن یا برای مدتی طولانی یک جا ماندن.
I hate being cooped up working inside when its a sunny day outside
حبس در خانه
E. g. maybe it's being cooped up in this room that's getting on my nerves
شاید موندن ( طولانی مدت ) ام تو این اتاقه که باعث شده رو اعصابم تاثیر بذاره
زندانی کردن، نگه داشتن، نگهداری ( شخص یا حیوان ) در فضایی کوچک بمدت طولانی
Put - keep

بپرس