coquetry

/ˈkɒkɪtri//ˈkɒkɪtri/

معنی: ناز، عشوه، کرشمه، عشوهگری، طنازی، دلبری، غمزه
معانی دیگر: لوندی، لاس زنی

جمله های نمونه

1. she is a master of coquetry
او در عشوه گری ید طولایی دارد.

2. If she showed any tendency to coquetry he would be apt to straighten her tie, or if she "took up" with him at all, to call her by her first name.
[ترجمه گوگل]اگر گرایشی به عشوه گری نشان می داد، او می توانست کراواتش را صاف کند، یا اگر اصلاً با او "همراهی" کرد، او را به نام کوچکش صدا زد
[ترجمه ترگمان]اگر او تمایلی به طنازی و طنازی نشان می داد، می توانست کراواتش را صاف کند، یا اگر او اصلا با او حرف می زد، تا اسمش را با اسم کوچکش صدا بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. she showed any tendency to coquetry he would be apt to straighten her tie, or if she " took up " with him at all, to . . .
[ترجمه گوگل]او تمایلی به عشوه گری نشان می داد، او می توانست کراواتش را صاف کند، یا اگر اصلاً با او "می گرفت"، به
[ترجمه ترگمان]او تمایلی به طنازی و طنازی نشان می داد که کراواتش را صاف کند، یا اگر هم با او حرف می زد …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Claudio was easily caught in her web of coquetry and lies.
[ترجمه گوگل]کلودیو به راحتی گرفتار عشوه گری و دروغگویی او شد
[ترجمه ترگمان]کلادیو به راحتی در تار coquetry و دروغ ها گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Learn to be mischievous and coquetry.
[ترجمه گوگل]شیطنت و عشوه گری را بیاموزید
[ترجمه ترگمان]ناز و عشوه و عشوه گری را یاد بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The moment she met a man she would play the coquetry.
[ترجمه گوگل]لحظه ای که با مردی ملاقات می کرد، عشوه گری می کرد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که با مردی آشنا شد، با عشوه گری بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A man is being used to a woman' s self-will, coquetry, even making trouble out of nothing, that is love.
[ترجمه گوگل]مرد عادت دارد به خودخواهی زن، عشوه گری، حتی از هیچ مشکلی ایجاد کند، این عشق است
[ترجمه ترگمان]یک مرد به اراده یک زن عادت دارد، عشوه گری، حتی دردسر درست کردن، عشق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She laughed, twisting her shoulder in a horrible parody of coquetry.
[ترجمه گوگل]او خندید و شانه‌اش را به‌عنوان یک تقلید وحشتناک از عشوه‌گری چرخاند
[ترجمه ترگمان]در حالی که شانه خود را با طنازی و طنازی می چرخاند، خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had lost her shame, she lost her coquetry.
[ترجمه گوگل]او شرمش را از دست داده بود، عشوه گری خود را از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]او شرم خود را از دست داده بود، عشوه گری را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناز (اسم)
affectation, coquetry

عشوه (اسم)
coquetry

کرشمه (اسم)
coquetry

عشوه گری (اسم)
coquetry, coquettishness

طنازی (اسم)
coquetry

دلبری (اسم)
coquetry

غمزه (اسم)
coquetry

انگلیسی به انگلیسی

• flirtation, flirtatious act;dalliance; trifling in love
coquetry is used to refer to coquettish behaviour; a literary word.

پیشنهاد کاربران

عشوه
کرشمه
دلبری ناب❤️
my leman sweetheart
With your pretty eyes
Take a glance at me go crazy
دلبر ناب دلم
با چشمای مشکی خوشگلت یکم
یک نگاه ریز زیرچشمی بزن دیوونه بشم
🎼naser zeynali

بپرس