corporation

/ˌkɔːrpəˈreɪʃən//ˌkɔːpəˈreɪʃən/

معنی: شرکت، شرکت سهامی، بنگاه
معانی دیگر: (شرکت یا موسسه ی دارای شخصیت حقوقی) بنگاه، شرکت (سهامی)، موسسه، تن آورد، انجمن شهر، (حقوق) هر گروهی که بتواند مانند یک فرد عمل کند، انجمن صنفی، سازمان حرفه ای، گروه (به ثبت رسیده ی) سیاسی، (عامیانه) شکم گنده، شکم برآمده، (شکم) خیک، گروهی از مردم شرکت یا بنگاه که دارای شخصیت حقوقی باشند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an association of persons recognized by law and authorized to carry out certain functions with powers independent of the individual members.
مشابه: agency, association, combine, company, conglomerate, holding company, syndicate

(2) تعریف: any group of people who function as a unified whole.
مترادف: association, body, corps
مشابه: combine, company, group

جمله های نمونه

1. corporation tax
مالیات شرکت (مالیاتی که بر سود شرکت ها بسته می شود)

2. a dummy corporation whose real aim was . . .
شرکت قلابی که هدف واقعی آن . . . بود.

3. the mayor and corporation
شهردار و انجمن شهر

4. they decided to liquidate the corporation within one year
آنها برآن شدند که شرکت را ظرف یک سال منحل کنند.

5. she works for a large commercial corporation
او برای یک موسسه ی بزرگ بازرگانی کار می کند.

6. they are in the hire of a big corporation
آنان در استخدام یک شرکت بزرگ هستند.

7. Three companies were amalgamated into a corporation.
[ترجمه ب ت چ] سه شرکت به یه شرکت تبدیل شدند
|
[ترجمه گوگل]سه شرکت در یک شرکت ادغام شدند
[ترجمه ترگمان]سه شرکت در یک شرکت ادغام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are plans to split the corporation into a number of smaller independent companies.
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای تقسیم شرکت به تعدادی شرکت مستقل کوچکتر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای تقسیم شرکت ها به تعدادی از شرکت های مستقل کوچک تر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They have decided to liquidate the corporation by the end of the next month.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفته اند تا پایان ماه آینده شرکت را منحل کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفته اند تا این شرکت را تا پایان ماه آینده منحل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Directors of a corporation are trustees for the stockholders.
[ترجمه مسعود شباهنگ] مدیران شرکت معتمدان سهام دارانند
|
[ترجمه گوگل]مدیران یک شرکت متولی برای سهامداران هستند
[ترجمه ترگمان]مدیران یک شرکت برای سهامداران trustees
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The firm has ties with an American corporation.
[ترجمه گوگل]این شرکت با یک شرکت آمریکایی ارتباط دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت با یک شرکت آمریکایی ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The firm has close ties with an American corporation.
[ترجمه گوگل]این شرکت روابط نزدیکی با یک شرکت آمریکایی دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت روابط نزدیکی با یک شرکت آمریکایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The inflation did the corporation up.
[ترجمه گوگل]تورم شرکت را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]تورم شرکت را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She is the outgoing head of a large corporation.
[ترجمه گوگل]او رئیس خروجی یک شرکت بزرگ است
[ترجمه ترگمان]او رئیس بخش یک شرکت بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. News Corporation is headquartered in Sydney.
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی News Corporation در سیدنی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت خبری در سیدنی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The corporation was tricked out of $20 million.
[ترجمه گوگل]این شرکت با 20 میلیون دلار فریب خورد
[ترجمه ترگمان]این شرکت بیش از ۲۰ میلیون دلار را فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. PJH Corporation said it had been approached by two possible suitors who had submitted bids to buy the company.
[ترجمه گوگل]شرکت PJH گفت که توسط دو خواستگار احتمالی که پیشنهاداتی را برای خرید شرکت ارائه کرده بودند، با آن تماس گرفتند
[ترجمه ترگمان]شرکت PJH اعلام کرد که دو خواستگار احتمالی که پیشنهادهای خود برای خرید شرکت را ارائه کرده بودند، به آن ها نزدیک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He works for a large American corporation.
[ترجمه گوگل]او برای یک شرکت بزرگ آمریکایی کار می کند
[ترجمه ترگمان]او برای یک شرکت بزرگ آمریکایی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرکت (اسم)
firm, hand, association, society, company, unity, corporation, body corporate, cahoot, consociation

شرکت سهامی (اسم)
corporation, body corporate, stock company, joint stock

بنگاه (اسم)
service, institution, institute, corporation, business, foundation, establishment

تخصصی

[حسابداری] شرکت سهامی
[حقوق] شرکت (واجد شخصیت حقوقی)
[نساجی] شرکت سهامی
[ریاضیات] بنگاه، شرکت سهامی

انگلیسی به انگلیسی

• association of individuals legally authorized to act as an individual (business)
a corporation is a large business or company.
the corporation of a town or city is the authority responsible for running it.

پیشنهاد کاربران

شرکت
مثال: The multinational corporation operates in over 50 countries.
این شرکت چند ملیتی در بیش از ۵۰ کشور فعالیت می کند.
1. اسم ( Noun ) :
Corporation: به عنوان یک واحد اصلی به معنای یک شرکت حقوقی.
Multinational Corporation: یک شرکت چند ملیتی که در کشورهای مختلف فعالیت دارد.
Public Corporation: یک شرکت سهامی عامه، که سهام آن به عنوان اوراق بهادار در بازار معاملاتی عرضه می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Private Corporation: یک شرکت سهامی خصوصی که سهام آن در بازار عرضه نمی شود.
2. فعل ( Verb ) :
Incorporate: به معنای تأسیس یا وارد کردن یک شرکت به عنوان واحد حقوقی.
Corporatize: به معنای تبدیل به یک شرکت یا نهاد حقوقی.
3. صفت ( Adjective ) :
Corporate: مرتبط با یک شرکت یا امور شرکتی.
Corporate Governance: حاکمیت شرکتی؛ سیستمی که به تنظیم و اداره یک شرکت و مدیریت روابط آن با سایر اراکان مرتبط می پردازد.
4. قید ( Adverb ) :
Corporately: به صورت مرتبط با یک شرکت یا به شکل حقوقی.

شرکتی که در چند زمینه فعالیت میکنه
موسسه تجاری
موسسه بازرگانی
بنگاه بازرگانی
a large business company
#آکسفورد - دیکشنری
بنگاه بازرگانی - بنگاه بازاری
هلدینگ
corporation : شرکت بزرگ
cooperation : همکاری - همدستی
سازمان
به شرکت هایی که در یک حوضه و زمینه فعالیت دارند company گفته میشه .
به شرکت هایی که در چندین حوضه و زمینه فعالیت دارند corporation گفته میشه . مثل :Apple , Samsung , Amazon
corporation ( اقتصاد )
واژه مصوب: شرکت 2
تعریف: شخص حقوقی که حقوق و تعهدات آن مستقل از حقوق و تعهدات سهامداران است و فعالیت آن براساس مجوز دولت مشروعیت می یابد|||متـ . شرکت سهامی
شرکت، شرکت سهامی، کمپانی بزرگ=corporation
همکاری، تعاون، همدستی=cooperation
این دو کلمه رو با هم اشتباه نگیرید.

شرکتی که موفق عمل کرده و از سهامی خاص به سهامی عام تبدیل شده و سهامش در بورس معامله میشود
شرکت سهامی
تعاونی - بنگاه کسب وکار
Corporation: یک شرکت بسیار بزرگ یا مجموعه ای از شرکت ها که با هم تحت لوای یک عنوان کنترل، سازماندهی و مدیریت میشن
🔴 a large company or group of companies that is controlled together as a single organization
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ a multinational corporation
◀️ the British Broadcasting Corporation
◀️ She didn't want to work for a big corporation where everything was so impersonal
معمولاً بصورت مختصر مینویسن که میشه . Corp
شرکتهایی که Corporation محسوب میشن :
Apple - Microsoft - Adidas - Bank of America - Google - Nestle - . . .

اَبَرشرکت ( در مقایسه با company با معادل شرکت )
شرکت. شرکت سهامی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس