corporatism

/ˈkɔːrpərəˌtɪzəm//ˈkɔːpərətɪzəm/

corporativism صنف، اتحادیه، شرکت گرایی

جمله های نمونه

1. "The age of corporatism must be put firmly behind us," he proclaimed.
[ترجمه گوگل]او اعلام کرد: «عصر شرکت‌گرایی باید محکم پشت سر گذاشته شود
[ترجمه ترگمان]او اعلام کرد: \" عصر of باید محکم پشت سر ما قرار گیرد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In this situation it is argued that corporatism, or tripartism, better captures the reality of crucial state-interest-group relations.
[ترجمه گوگل]در این وضعیت، استدلال می‌شود که شرکت‌گرایی یا سه‌جانبه‌گرایی، واقعیت روابط مهم دولت-منافع-گروه را بهتر به تصویر می‌کشد
[ترجمه ترگمان]در این وضعیت، استدلال می شود که corporatism، یا tripartism، بهتر است واقعیت روابط مهم گروه - منافع را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Before getting to grips with the corporatism as such, it is worth looking at the idea of the local state.
[ترجمه گوگل]قبل از پرداختن به شرکت‌گرایی به‌عنوان چنین، ارزش نگاه کردن به ایده دولت محلی را دارد
[ترجمه ترگمان]قبل از این که با corporatism هماهنگ شوید، ارزشش را دارد که به ایده دولت محلی نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In liberal corporatism the institutional distinctiveness of the state becomes obscured.
[ترجمه گوگل]در شرکت لیبرالیسم، تمایز نهادی دولت مبهم می شود
[ترجمه ترگمان]در آزادی لیبرال، تمایز سازمانی دولت مبهم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This inherent tendency towards corporatism seems less inevitable in the late 1980s but we will return to it below.
[ترجمه گوگل]این گرایش ذاتی به سمت شرکت گرایی در اواخر دهه 1980 کمتر اجتناب ناپذیر به نظر می رسد، اما در ادامه به آن باز خواهیم گشت
[ترجمه ترگمان]این تمایل ذاتی به corporatism در اواخر دهه ۱۹۸۰ اجتناب ناپذیر به نظر می رسد، اما ما در پایین به آن باز خواهیم گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Economic policy Research on corporatism has largely been confined to the level of the political centre of the nation state.
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی تحقیقات در مورد شرکت گرایی عمدتاً به سطح مرکز سیاسی دولت ملت محدود شده است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات سیاست اقتصادی در corporatism تا حد زیادی به سطح مرکز سیاسی دولت ملی محدود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Schmitter concludes: What corporatism means for state and society has been the subject of an extended debate in recent years.
[ترجمه گوگل]اشمیتر نتیجه می گیرد: مفهوم شرکت گرایی برای دولت و جامعه موضوع بحث گسترده ای در سال های اخیر بوده است
[ترجمه ترگمان]Schmitter نتیجه گیری می کند: چه چیزی برای دولت و جامعه به معنای بحث گسترده در سال های اخیر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is crony corporatism and instead of being a force for economic stabilization, it totally undermines it.
[ترجمه گوگل]این شرکت گرایی دوستی است و به جای اینکه نیرویی برای ثبات اقتصادی باشد، آن را کاملاً تضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]این نزدیک به corporatism است و به جای آن که نیرویی برای ثبات اقتصادی باشد، به طور کامل آن را تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We've had inflationism, corporatism, big government. We've had no. . . we've not had true free market capitalism.
[ترجمه گوگل]ما تورم گرایی، شرکت گرایی، دولت بزرگ داشته ایم ما نداشتیم ما سرمایه داری واقعی بازار آزاد نداشته ایم
[ترجمه ترگمان]ما inflationism، corporatism، دولت بزرگ را داشتیم ما هیچ وقت بازار آزاد اقتصادی نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. About the mode selection, the state corporatism should be chosen.
[ترجمه گوگل]در مورد انتخاب حالت، شرکت دولتی باید انتخاب شود
[ترجمه ترگمان]در مورد انتخاب حالت، corporatism دولتی باید انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unwrecking the Economy: We've had three decades of corporatism and cronyism run amok.
[ترجمه گوگل]از بین بردن اقتصاد: ما سه دهه شرکت‌گرایی و دوست‌گرایی را در هم ریخته‌ایم
[ترجمه ترگمان]Unwrecking اقتصاد: ما سه دهه تجربه داشتیم و cronyism دیوانه وار اجرا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Activist Confederations were to be associate members who were to disseminate the belief in corporatism throughout the community.
[ترجمه گوگل]کنفدراسیون‌های فعال باید اعضای مرتبطی باشند که اعتقاد به شرکت‌گرایی را در سراسر جامعه منتشر کنند
[ترجمه ترگمان]گروه کنفدراسیون های عضو باید اعضایی با اعضای گروه باشد که اعتقاد به corporatism در سراسر جامعه را منتشر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One of the main themes of the subject in recent years has been corporatism - which particularly drew attention to group participation.
[ترجمه گوگل]یکی از موضوعات اصلی این موضوع در سال های اخیر، شرکت گرایی بوده است - که به ویژه توجه را به مشارکت گروهی جلب کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از موضوعات اصلی این موضوع در سال های اخیر، corporatism بوده است که به طور خاص توجه به مشارکت گروهی را جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Was the fiscal constitution corrupted and if so was it by Keynesianism or by corporatism?
[ترجمه گوگل]آیا قانون اساسی مالی فاسد شده است و اگر چنین است توسط کینزیسم یا شرکت گرایی فاسد شده است؟
[ترجمه ترگمان]ایا قانون مالی فاسد شده بود و اگر به خاطر Keynesianism یا by بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• corporatism refers to the organization and control of a country by self-interest groups who share a common profession or outlook; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

به نقل از ویکی پدیا:
اَبَرشرکت سالاری
اَبَرشرکت محوری
بنگاه مداری
صنف باوری
کورپراتیسم

بپرس