cot

/ˈkɑːt//kɒt/

معنی: تختخواب سفری، رختخواب بچگانه، برانکار یا تخت مخصوص حمل مریض
معانی دیگر: (مثلثات) مخفف: کتانژانت، (از ریشه ی سانسکریت)، تخت سفری، تختخواب تاشو (که معمولا از پارچه و چوب است)، تختخواب کودک، (قدیمی - شاعرانه) کلبه، ماوا، آغل، لانه، برانکار یا تخت مخصوص حمل مری­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small portable bed, esp. one that folds up.
مشابه: bed

- When we visited our grandmother, my brother and I slept on cots in the back porch.
[ترجمه گوگل] وقتی به دیدن مادربزرگمان رفتیم، من و برادرم روی تخت در ایوان پشتی خوابیدیم
[ترجمه ترگمان] وقتی که ما به دیدن مادربزرگش رفتیم، من و برادرم روی cots در ایوان پشتی خوابیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (chiefly British) a stationary bed with high sides for an infant or young child; crib.

- She put the baby in his cot for a nap.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] برای اینکه بچه چرتی بزند او را در تخت خوابش گذاشت.
|
[ترجمه گوگل] بچه را برای چرت زدن در تختش گذاشت
[ترجمه ترگمان] بچه را برای چرت زدن روی تخت گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a small dwelling, such as a hut.

(2) تعریف: any small shelter, such as one for birds.

(3) تعریف: a covering used for protection, such as a bandage.

جمله های نمونه

1. cot death
رجوع شود به: sudden death syndrome

2. In the very smallest cot there is room enough for a loving pair.
[ترجمه گوگل]در کوچکترین تختخواب، فضای کافی برای یک جفت دوست داشتنی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در یک تخت خواب کوچک، برای یک جفت دوست خوب جا هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The baby lay gurgling in her cot.
[ترجمه گوگل]بچه در رختخوابش دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]بچه از روی تخت ناله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The baby lay in his cot, cooing and gurgling.
[ترجمه گوگل]بچه در تختش دراز کشیده بود و غرغر می کرد
[ترجمه ترگمان]بچه روی تخت دراز کشیده بود و صدای قل قل و غل غل شنیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He lifted the baby gently out of its cot.
[ترجمه گوگل]نوزاد را به آرامی از تختش بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]بچه را به آرامی از تخت بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Harry outgrew his cot when he was about two.
[ترجمه گوگل]هری وقتی حدود دو ساله بود از تختش بزرگتر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی در حدود دو سال بود هری از روی تخت پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Put a selection of baby toys in his cot to amuse him if he wakes early.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از اسباب بازی های کودک را در تخت او قرار دهید تا اگر زود از خواب بیدار شد، او را سرگرم کند
[ترجمه ترگمان]اگر زود بیدار شود، اسباب اسباب و اسباب بازی بچه ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The baby is prattling happily in her cot.
[ترجمه گوگل]بچه با خوشحالی در تختش می‌چرخد
[ترجمه ترگمان]بچه در تخت خوابش با خوشحالی وراجی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The baby is fast asleep in his cot.
[ترجمه گوگل]نوزاد در تختخوابش به شدت به خواب رفته است
[ترجمه ترگمان]بچه در تخت خوابش خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He lifted the baby out of its cot.
[ترجمه گوگل]بچه را از تختش بلند کرد
[ترجمه ترگمان]بچه را از تخت بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We can't stop Tom climbing out of his cot.
[ترجمه گوگل]ما نمی‌توانیم جلوی بالا رفتن تام از تختش را بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم جلوی تام رو بگیریم که از تختش بالا بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boy is prattling happily in his cot.
[ترجمه گوگل]پسرک با خوشحالی در تختخوابش می‌چرخد
[ترجمه ترگمان]پسر در تخت خوابش با خوشحالی وراجی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A cot swathed in draperies and blue ribbon stood isolated in a corner.
[ترجمه گوگل]تختی پوشیده از پارچه‌ها و روبان آبی در گوشه‌ای ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]یک تخت خواب سفری در گوشه و کنار یک تخت خواب پیچیده شده بود و نوار آبی رنگی در گوشه ای افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Immediately he sprawled sideways across the cot in a loose posture of sleep and began snoring loudly.
[ترجمه گوگل]فوراً در حالت خوابی شل به پهلوی تختخواب پرید و با صدای بلند شروع به خروپف کرد
[ترجمه ترگمان]بلافاصله از پهلو روی تخت ولو شد و با صدای بلندی شروع به خرناس کشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Alan left him howling in the cot again while he went for a bowl of water.
[ترجمه گوگل]آلن او را در حالی که به دنبال یک کاسه آب می‌رفت، دوباره در گهواره زوزه کشید
[ترجمه ترگمان]الن وقتی برای یک کاسه آب رفت، الن او را تنها گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تختخواب سفری (اسم)
bedroll, cot

رختخواب بچگانه (اسم)
cot

برانکار یا تخت مخصوص حمل مریض (اسم)
cot

تخصصی

[نساجی] روکش لاستیکی غلتک - پوشش غلتک

انگلیسی به انگلیسی

• light portable bed; crib for a baby
a cot is a baby's bed with bars or panels round it.
in american english, a cot is a small, narrow bed.

پیشنهاد کاربران

انگشتانه
Cradle : گهواره
Crib / Cot : تخت خواب نوزاد
◀️ They're a bumch of vicious animals. They will fk every one in this country including a baby in a cot
✔️تختخواب کودک، رختخواب بچگانه
She scooped up the crying toddler and carried him off to his cot
مخفف واژه اکتبر ( October ) که یکی از ماه های میلادی است.
در گوشی ها. تاریخ موبایل.
تخت خواب کودک
تخت
تخت خواب
سلول زندان

بپرس