couchette

/kuːˈʃet//kuːˈʃet/

(واگن مسافری) نیمکت قابل تبدیل به تختخواب، تختک، تختک first class compartments have four couchettes کوپههای درجه یک، چهار تختک دارند

جمله های نمونه

1. She sat on the opposite couchette and picked up the paperback he had been reading.
[ترجمه گوگل]روی کاناپه مقابل نشست و جلد رقعی را که او خوانده بود برداشت
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت مقابل نشست و کتاب paperback را که می خواند برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Graham tossed the paperback on to the opposite couchette and made his way to the dining car.
[ترجمه گوگل]گراهام جلد شومیز را روی کاناپه مقابل انداخت و به سمت ماشین ناهارخوری رفت
[ترجمه ترگمان]گراه ام کتاب را به طرف the پرت کرد و راهش را به سمت ماشین ناهار خوری کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you are lucky enough to get a couchette, you spend half the night staring at the small blue light in the ceiling, or fumbling to find your ticket for inspection.
[ترجمه گوگل]اگر به اندازه کافی خوش شانس هستید که یک کاناپه تهیه کنید، نیمی از شب را با خیره شدن به نور آبی کوچک سقف می گذرانید یا برای یافتن بلیط خود برای بازرسی دست و پنجه نرم می کنید
[ترجمه ترگمان]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشی، نصف شب را به نور آبی رنگ سقف نگاه می کنی، یا برای بازرسی بلیت خودت را پیدا می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you are lucky enough to get a couchette, you spend half the night staring at the swore blue light in the ceiling.
[ترجمه گوگل]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید که یک کاناپه بخرید، نیمی از شب را با خیره شدن به نور آبی قسم خورده در سقف می گذرانید
[ترجمه ترگمان]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشی که a را بگیری نصف شب را به نور آبی رنگ سقف خیره شده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a moment before the long hours in cramped quarters, which makes up spending a night in a couchette.
[ترجمه گوگل]لحظه ای قبل از ساعات طولانی در محله های تنگ است، که باعث می شود یک شب را در یک کاناپه بگذرانید
[ترجمه ترگمان]یک لحظه طول می کشد تا ساعت های طولانی در سالن تنگ و تنگ غروب کند و شب را در a بگذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Andy Bull gets to grips with power cables, security guards, nail - biting finishes - and couchette companions.
[ترجمه گوگل]اندی بول با کابل‌های برق، نگهبانان امنیتی، میخ‌ها - گزش‌های تزئینی - و همراهان کاناپه دست می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]اندی بول می خواهد با کابل های برق، نگهبانان امنیتی، finishes ناخن، و همراهان couchette دست و پنجه نرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nevertheless that night he went to the theatre in Berlin, took a train to Munich and slept well in his couchette.
[ترجمه گوگل]با این وجود، آن شب او به تئاتر در برلین رفت، با قطار به مونیخ رفت و در کاناپه اش به خوبی خوابید
[ترجمه ترگمان]با وجود این، آن شب به تئاتر در برلین رفت، قطاری را به مونیخ برد و در couchette به خوبی خوابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• seat changeable to bed; sleeping berth in a train passenger compartment; compartment containing sleeping berths
a couchette is a bed in a railway carriage or ferry boat, which is either folded against the wall or used as an ordinary seat during the day.

پیشنهاد کاربران

بپرس