cough

/ˈkɑːf//kɒf/

معنی: جرقه، سرفه، سرفه کردن، سلفیدن، عطسه کردن
معانی دیگر: سرفیدن، سکنجیدن، صدای سرفه درآوردن، سینه درد، گرفتگی گلو و سینه، (به همراه سرفه) ادا کردن، (با سرفه) گفتن یا رساندن، (عامیانه) مقر آمدن، جرقه درمورد موتور وغیره

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: coughs, coughing, coughed
(1) تعریف: to release air noisily and spasmodically from the lungs as a result of illness or foreign matter in the respiratory system.

- Hours after the fire was put out, we were still coughing.
[ترجمه H.Z.S.A] ساعاتی بعد از خاموش شدن آتش ما هنوز سرفه می کردیم
|
[ترجمه گوگل] ساعاتی پس از خاموش شدن آتش، همچنان سرفه می‌کردیم
[ترجمه ترگمان] ساعت ها بعد از آن که آتش خاموش شد، هنوز سرفه می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's been coughing all night and feels miserable.
[ترجمه Zahra] تمومه شبو سرفه میکرد و احساس خیلی بدی داشت ( احساس بیچارگی میکرد )
|
[ترجمه آرین] تمام شب رو سرفه مکرد
|
[ترجمه گوگل] او تمام شب سرفه می کند و احساس بدبختی می کند
[ترجمه ترگمان] تمام شب سرفه می کند و احساس بدبختی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to emit a noise like that of coughing.

- The failing engine coughed a few times, then refused to start again.
[ترجمه MR.AMIN] موتو failing پس از چندین بار سرفه دیگر نپذیرفت که شروع به کار کند
|
[ترجمه مصطفی زندیه] موتور خراب شده چندبار جرقه زد ( صدای غیرمتعارف از خودش بیرون داد ) و دیگر روشن نشد.
|
[ترجمه Dreambarsam] موتور از کار افتاده بعد از چند بار چند بار صدایی مثل سرفه دادن، دیگه کار نکرد
|
[ترجمه گوگل] موتور از کار افتاده چند بار سرفه کرد، سپس از راه اندازی مجدد خودداری کرد
[ترجمه ترگمان] موتور failing چند بار سرفه کرد، سپس دوباره شروع به حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to eject or bring up by means of coughing (often fol. by "up").

- People with tuberculosis often cough up blood.
[ترجمه گوگل] افراد مبتلا به سل اغلب خون را سرفه می کنند
[ترجمه ترگمان] افراد مبتلا به سل معمولا خون را به سرفه می اندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: cougher (n.)
عبارات: cough up
(1) تعریف: an instance of coughing.

- Several coughs could be heard from throughout the audience.
[ترجمه گوگل] صدای سرفه های متعددی از سراسر حضار شنیده می شد
[ترجمه ترگمان] چندین سرفه از سراسر حضار شنیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He could restrain his cough no longer and had to go out into the hallway.
[ترجمه گوگل] دیگر نتوانست سرفه هایش را مهار کند و مجبور شد به راهرو برود
[ترجمه ترگمان] او دیگر نمی توانست سرفه کند و مجبور بود به راهرو برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an illness with coughing as a main symptom.

- I had a dreadful cough that lasted for weeks.
[ترجمه گوگل] سرفه‌های وحشتناکی داشتم که هفته‌ها طول کشید
[ترجمه ترگمان] چند هفته طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any noise like that of coughing.

جمله های نمونه

1. cough up
1- (به همراه سرفه) بالا آوردن

2. don't cough in my face!
توی صورتم سرفه نکن !

3. a chesty cough
سرفه حاکی از گرفتگی گلو و سینه

4. a dry cough
سرفه ی خشک

5. a persistent cough
سرفه ی قطع نشدنی

6. a self-conscious cough
سرفه ی خجولانه

7. his hacking cough woke me up
تک سرفه های او مرا بیدار کرد.

8. to suppress a cough
از سرفه خود داری کردن

9. our baby has a cough and a fever
بچه ی ما سرفه می کند و تب دارد.

10. every waft of the dusty air made her cough
هر وزش هوای غبار آلود،او را به سرفه می انداخت.

11. even in a crowded movie house i could recognize my father by his cough
حتی در سینمای شلوغ هم پدرم را از سرفه اش می شناختم.

12. The speaker gave a nervous cough.
[ترجمه علی عبدالهی] سرفه سخنران را عصبی کرد
|
[ترجمه Maya] گوینده سرفه عصبی کرد
|
[ترجمه گوگل]سخنران سرفه عصبی کرد
[ترجمه ترگمان]سخنران سرفه عصبی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The persistence of a cough in his daughter puzzled him.
[ترجمه گوگل]تداوم سرفه در دخترش او را متحیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]سماجت یک سرفه در دخترش او را گیج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A racking cough convulsed her whole body.
[ترجمه گوگل]سرفه شدیدی تمام بدنش را تشنج کرد
[ترجمه ترگمان]یک سرفه وحشتناک تمام بدنش را به لرزه درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His cough grew more persistent until it never stopped.
[ترجمه گوگل]سرفه‌های او ادامه پیدا کرد تا اینکه هرگز قطع نشد
[ترجمه ترگمان]سرفه اش شدیدتر شد، تا اینکه هیچ وقت متوقف نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was given a needle for whooping cough.
[ترجمه گوگل]برای سیاه سرفه به او سوزن داده شد
[ترجمه ترگمان]بهش یه سوزن برای سیاه سرفه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The old lady had a bad cough.
[ترجمه گوگل]پیرزن سرفه بدی داشت
[ترجمه ترگمان]پیرزن سرفه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You'd better see a doctor about that cough.
[ترجمه گوگل]بهتر است در مورد آن سرفه به پزشک مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است دکتر را در این سرفه ببینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The butler gave a little cough to announce his presence.
[ترجمه گوگل]ساقی برای اعلام حضورش سرفه های کوچکی انجام داد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت قدری سرفه کرد تا حضورش را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جرقه (اسم)
arc, spark, sparkle, scintillation, scintilla, flake, cough

سرفه (اسم)
cough

سرفه کردن (فعل)
cough

سلفیدن (فعل)
cough

عطسه کردن (فعل)
cough, sneeze

تخصصی

[بهداشت] سرفه

انگلیسی به انگلیسی

• loud expulsion of air from the lungs; respiratory inflammation characterized by repeated coughing; confession
loudly expel air from the lungs; admit something, confess
when you cough, air is forced out of your throat with a sudden, harsh noise. verb here but can also be used as a count noun. e.g. there was a muffled cough outside the study door.
if you cough blood or phlegm, you force it out of your throat with a sudden, harsh noise.
a cough is also an illness in which you cough a lot and your chest or throat hurts.
if you cough up money, you give someone money; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی �کوخه, kokha, کفهkofa� به معنی سرفه کردن است. این واژه وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�کافcough� در زبان انگلیسی به کار میرود. تبدیلها: تبدیل رایج
...
[مشاهده متن کامل]
خ به ف. یعنی کوخهkokha> کاف cough. کفهkofa> کافcough. همچنین در لری به صورت�کوخه کخkokhe kakh�به معنی سرفه های متوالی وپشت سرهم، نیز به کارمیرود.

cough: سرفه کردن
cough ( n ) ( kɔf ) =an act or a sound of coughing, e. g. She gave a little cough to attract my attention.
cough
Smoking irritates your lungs and can make you cough.
churchyard cough ( n. ) ( also churchyarder, graveyarder ) [both the likelihood of death and burial and the reputation of churchyards as centres of disease]
a particularly bad cough, which is likely to lead to the sufferer’s death.
Couch
اتسه🤧
ریشه در زبان پارسی دارد و از پارسی وارد انگلیسی شده است.
در گیلکی: خوفِه Xufe
در کردی: کوخ Kux
در لری: کُفِه Kofe یا کُخَِه Kokha
که با Cough در انگلیسی همریشه اند.
کُهیدن در فارسی: سرفه کردن
که که زدن، کهه زدن
سرفه
در گیلکی: خوفِه Xufe
در کردی: کوخ Kux
در لری: کُفِه Kofe
که با Cough در انگلیسی همریشه اند.
کاف تلفظ
معنی جرقه ، سرفه ، سرفه کردن ، عطسه ، عطسه کردن
cough/کاف/عطسه کردن، سرفه کردن.
برای آسان کردن آموزش و یادسپاری بهتر، از تکنیک هایی استفاده می شود یکی از تکنیک ها ارتباط برقرار کردن بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی یا کلمات دیگر است به همین منظور در این جا از اصطلاح گاف دادن بهره می بریم.
...
[مشاهده متن کامل]

گاف دادن یعنی سوتی دادن، فرض کنید تلفظ اشتباه بعضی کلمات مانند سوت کردن است. بعضی ها حاضرند گاو بشوند اما گاف ندهند.
برمبنای گاف دادن، کاف دادن را می سازیم حال به این نحو کاف دادن را معنی می کنیم تا با کاف به معنی عطسه مطابقت کند لذا تصور شود کاف به معنی کف و آب دهان و عطسه انگلیسی ها همراه با بیرون آمدن کف است ( بر اساس شیوه های یادسپاری تصور کردن امور دل به هم زن می تواند در یاد و خاطره بیشتر بماند از این تکنیک با توجه به موقعیت استفاده شد )
فرض کنید که انگلیسی ها هم برای بند آمدن عطسه به مخاطب با تندی می گویند عطسه بسه یا کافیه عطسه؛ که به زبان انگلیسی می شود:
enough cough ( ای ناف کاف )
عبارت بالا برای بخاطر سپردن/ آف خوانده شدنough/ است.

Cough➡️سرفه کردن😩
سرفه کردن
تلفظ : کاف
Cough یعنی سرفه کردن عطسه میشه sneeze
سرفه
سرفه

سرفه کردن
سرفه شدید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس