countless

/ˈkaʊntləs//ˈkaʊntləs/

معنی: بی شمار، ناشمرده
معانی دیگر: شمارش ناپذیر، بسیار زیاد، بیمر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: countlessly (adv.)
• : تعریف: very great in number; innumerable.
متضاد: few
مشابه: endless, legion, without number

جمله های نمونه

1. countless people
مردم بی شمار

2. countless stars glitter in the sky
ستارگان بی شمار در آسمان می درخشند.

3. books that have inspired countless generations
کتاب هایی که الهام بخش نسل های بی شماری بوده اند

4. She is the idol of countless teenagers.
[ترجمه گوگل]او بت تعداد بیشماری از نوجوانان است
[ترجمه ترگمان]اون بتی of بیشماری هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is, as countless stories about her attest, deeply religious.
[ترجمه گوگل]همانطور که داستان های بی شماری در مورد او نشان می دهد، او عمیقاً مذهبی است
[ترجمه ترگمان]او، به عنوان داستان های بی شماری درباره او، عمیقا مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She received countless letters of support while in jail.
[ترجمه گوگل]او در حین زندان نامه های حمایتی بی شماری دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او نامه های بی شماری را در زندان دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are countless arguments against this ridiculous proposal.
[ترجمه گوگل]استدلال های بی شماری علیه این پیشنهاد مضحک وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دلایل بی شمار در مقابل این پیشنهاد مسخره وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is I left countless journey countless sad, sad.
[ترجمه گوگل]این است که من سفر بی شماری را ترک کردم، بی شمار غمگین، غم انگیز
[ترجمه ترگمان] این سفر بی شماری رو جا گذاشتم … غمگین و غمگین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Young people weary of countless restrictions and fetters.
[ترجمه گوگل]جوانان از محدودیت ها و قیدهای بی شمار خسته شده اند
[ترجمه ترگمان]جوانان از محدودیت ها و قیود بی شمار خسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The difference between Ms McArthur and her countless imitators is the elegance of her writing.
[ترجمه گوگل]تفاوت خانم مک آرتور با مقلدهای بی شمارش در ظرافت نوشته های اوست
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین خانم McArthur و imitators بی شمار او، ظرافت نویسندگی اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've heard it played countless times on the radio.
[ترجمه H] من شنیده ام که تعداد بی شماری بازی از رادیو پخش شده است
|
[ترجمه گوگل]من بارها آن را از رادیو پخش کرده ام
[ترجمه ترگمان]من شنیدم که تو رادیو اوقات بیشماری را بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only after countless rewrites did John consider the script ready.
[ترجمه گوگل]جان تنها پس از بازنویسی های بی شمار، فیلمنامه را آماده می دانست
[ترجمه ترگمان]جان فقط بعد از rewrites های بی شمار، فیلمنامه را حاضر در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He came through countless fights.
[ترجمه گوگل]او از طریق دعواهای بی شماری آمد
[ترجمه ترگمان]اون هزاران بار مبارزه رو انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Countless waiters bore trays of drinks into the room.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت‌های بی‌شماری سینی‌های نوشیدنی را وارد اتاق کردند
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت های زیادی سینی های نوشیدنی به داخل اتاق می آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are countless small ski areas dotted about the province.
[ترجمه گوگل]تعداد بی‌شماری مناطق کوچک اسکی در اطراف استان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد بیشماری از مناطق اسکی کوچک در سراسر این استان پراکنده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی شمار (صفت)
numerous, astronomic, astronomical, countless, myriad, innumerable, multitudinous, uncounted, populous, incomputable, umpteenth, umpteen, measureless, unnumbered

ناشمرده (صفت)
countless, indistinct

انگلیسی به انگلیسی

• innumerable, too many to count
countless means very many.

پیشنهاد کاربران

Numerous
بیشمار
ناشمرده، حساب نکرده، حساب نشده، لحاظ نشده، بی حساب
با بی شمار ( Infinite ) فرق میکنه
گوناگون
Love of you was countless
It burste out
It became infinite
بی شمار، بی نهایت
بی شمار

بپرس