court martial

/ˈkɔːrtˈmɑːrʃl̩//kɔːtˈmɑːʃl̩/

دادگاه نظامی، محاکمه ی نظامی کردن، (صورت جمع آن بیشتر این است: court-martials) محاکمه ی نظامی، pl محاکمه نظامی، محاکمه نظامی کردن دردیوان حرب محاکمه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: court-martials, courts-martial
(1) تعریف: a military court that tries those subject to it for violations of military law.

(2) تعریف: a trial by a military court.

(3) تعریف: a conviction by such a court.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: court-martials, court-martialing, court-martialed
• : تعریف: to try by a military court.

جمله های نمونه

1. a court-martial was ordered
دستور تشکیل دادگاه نظامی داده شد.

2. He faced a court martial for disobeying orders.
[ترجمه گوگل]او به دلیل سرپیچی از دستورات با دادگاه نظامی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]او از دستورها سرپیچی کرده بود و از دستورها سرپیچی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The general ordered an immediate court martial.
[ترجمه گوگل]ژنرال دستور داد تا دادگاه نظامی فوری برگزار شود
[ترجمه ترگمان]ژنرال دستور دادگاه نظامی صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was convicted at a court martial.
[ترجمه گوگل]او در دادگاه نظامی محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به دادگاه نظامی محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All the men now face court martial.
[ترجمه گوگل]همه مردان اکنون با دادگاه نظامی روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]همه مردان حالا در دادگاه نظامی حضور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The officer was convicted of desertion at a court martial.
[ترجمه گوگل]این افسر به دلیل فرار از خدمت در دادگاه نظامی محکوم شد
[ترجمه ترگمان]این افسر متهم به ترک دادگاه نظامی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was hauled before a court martial and stripped of his rank.
[ترجمه گوگل]او را به دادگاه نظامی بردند و درجه او را از او گرفتند
[ترجمه ترگمان]او پیش از یک دادگاه نظامی و از مقامش خلع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He pleaded guilty before a court martial to absenting himself without leave.
[ترجمه گوگل]او در دادگاه نظامی به دلیل غیبت بدون مرخصی به جرم خود اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]پیش از یک دادگاه نظامی که بدون رفتن به بیرون رفتن از دادگاه شکایت می کرد، به گناه خود اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was suggested that under the circumstances civil proceedings might have been preferable to a court martial.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شد که تحت این شرایط، دادرسی مدنی ممکن است بر دادگاه نظامی ارجحیت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده بود که در این شرایط دادرسی مدنی نسبت به یک دادگاه نظامی ترجیح داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Defeated Sri Lankan presidential candidate and ex - army chief Sarath Fonseka is set to face court martial.
[ترجمه گوگل]سارات فونسکا، نامزد شکست خورده ریاست جمهوری سریلانکا و فرمانده سابق ارتش، قرار است با دادگاه نظامی روبرو شود
[ترجمه ترگمان]نامزد ریاست جمهوری شکست خورده و فرمانده سابق ارتش، Sarath Fonseka، برای مواجه شدن با دادگاه نظامی تشکیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• military or naval court to try offenses against military law; trial by such a court
to court-martial a member of the armed forces means to try them in a military court. verb here but can also be used as a count noun. e.g. they arrested general lee for disobedience, and ordered a court-martial.

پیشنهاد کاربران

دادگاه نظامی
دادگاه نظامی رسیدگی به تخلفات مربوط به نیرو های مسلح ارتش

بپرس