covenant

/ˈkəvənənt//ˈkʌvənənt/

معنی: پیمان، موافقت، عهد، عهد نامه، میثاق بستن، پیمان بستن
معانی دیگر: (معمولا به صورت کتبی و به همراه مراسم و تعهدات اخلاقی یا مذهبی) عهد، میثاق، شرط، بیعت، تعهد اعضای کلیسا مبنی بر پیروی و دفاع از اصول و آیین کلیسایی، (c بزرگ) منشور پیروان کلیسای پرزبیتارین در اسکاتلند در سال 1638 مبنی بر مخالفت با کلیسای اسقفی انگلیس (national covenant هم می گویند)، (حقوق) قرارداد رسمی (و مهر و موم شده)، فصل یا بخشی از این گونه قرارداد، ادعای خسارت به خاطر سرپیچی از چنین قراردادی، (الهیات) شرط خداوند با بشر (که در انجیل آمده)، (انگلیس) تعهد کتبی مبنی بر پرداخت سالیانه ی مبلغی (به ویژه به موسسات خیریه)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a usu. formal agreement between two or more parties to engage in or refrain from something.
مترادف: agreement, compact, contract, pact
مشابه: guarantee, oath, pledge, promise, vow

- The covenant of marriage between the princess and the duke was meant to ensure tranquility between their respective nations.
[ترجمه گوگل] پیمان ازدواج بین شاهزاده خانم و دوک برای تضمین آرامش بین ملت های مربوطه بود
[ترجمه ترگمان] پیمان ازدواج بین شاهزاده خانم و دوک به معنای اطمینان از آرامش میان ملت های دیگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: such an agreement or clause in an agreement when made by law.
مترادف: agreement, compact, contract
مشابه: bond, deed, oath, warrant, warranty

(3) تعریف: in the Old Testament, God's provisional promises to the Hebrews.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: covenants, covenanting, covenanted
• : تعریف: to promise by entering into a covenant.
مترادف: agree, pledge, swear
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to agree to by forming a covenant.
مترادف: guarantee, pledge, stipulate, warrant
مشابه: plight, swear, vow

(2) تعریف: to specify as part of an agreement; stipulate.
مترادف: condition, specify, stipulate
مشابه: demand, require

جمله های نمونه

1. the covenant she and i entered into is inviolable for ever . . .
عهدی که با تو بستیم هرگز شکستنی نیست . . .

2. The contract contained a restrictive covenant against building on the land.
[ترجمه گوگل]این قرارداد حاوی یک میثاق محدود کننده علیه ساخت و ساز در زمین بود
[ترجمه ترگمان]در این قرارداد پیمان محدود کننده ای در برابر ساختمان بر روی زمین وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you make regular gifts through a covenant we can reclaim the income tax which you have already paid on this money.
[ترجمه گوگل]اگر هدایای معمولی را از طریق عهد می دهید، می توانیم مالیات بر درآمدی را که قبلاً بابت این پول پرداخت کرده اید، پس بگیریم
[ترجمه ترگمان]اگر از طریق پیمان به شما هدیه دهید، می توانیم مالیات بر درآمد را که قبلا به این پول پرداخته بودید، اصلاح کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Signing a deed of covenant makes £1 worth £ 3
[ترجمه گوگل]امضای یک عهدنامه 1 پوند به ارزش 3 پوند می شود
[ترجمه ترگمان]امضای یک عمل پیمان، یک سوم به ارزش ۳ پوند به فروش می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A landlord is bound to include a covenant against assignment and subletting if he wishes to maintain control over the business tenancy.
[ترجمه گوگل]اگر مالک می‌خواهد کنترل اجاره‌بهای تجاری را حفظ کند، موظف است در مقابل واگذاری و اجاره فرعی، عهد و پیمانی را لحاظ کند
[ترجمه ترگمان]یک کاروانسرا دار موظف است که در صورت تمایل به حفظ کنترل بر روی قراردادهای اجاره تجاری، پیمان تعهدی را در قبال ماموریت و subletting در بر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The restrictive covenant in a sale agreement protects goodwill whereas restrictive covenants given by employees protect the employer and employee relationship.
[ترجمه گوگل]میثاق محدود کننده در قرارداد فروش از سرقفلی محافظت می کند در حالی که پیمان های محدود کننده ای که توسط کارمندان داده می شود از رابطه کارفرما و کارمند محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]پیمان محدود در قرارداد فروش حسن نیت را حفظ می کند در حالی که قراردادهای محدود ارائه شده توسط کارمندان از کارفرما و روابط کارمند محافظت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Which spouse should enter into the covenant?
[ترجمه گوگل]کدام همسر باید به عهد بپردازد؟
[ترجمه ترگمان]کدام همسر باید وارد پیمان شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This restrictive covenant is often included in village or rural sites and can result in lengthy delays and extreme frustration.
[ترجمه گوگل]این میثاق محدود کننده اغلب در روستاها یا مکان های روستایی گنجانده می شود و می تواند منجر به تاخیرهای طولانی و ناامیدی شدید شود
[ترجمه ترگمان]این پیمان محدود اغلب در روستا یا مناطق روستایی گنجانده می شود و می تواند منجر به تاخیرات طولانی و ناامیدی شدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A borrower had a personal covenant with the lender who could still sue for outstanding debts.
[ترجمه گوگل]یک وام گیرنده یک پیمان شخصی با وام دهنده بسته بود که هنوز می توانست برای بدهی های معوقه شکایت کند
[ترجمه ترگمان]وام گیرنده یک پیمان شخصی با وام دهنده داشت که هنوز می توانست از مطالبات غیرقابل وصول شکایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The covenant was held to be an unreasonable restraint of trade.
[ترجمه گوگل]این عهد به عنوان یک محدودیت غیرمنطقی در تجارت شناخته شد
[ترجمه ترگمان]پیمان تعهدی غیرمنطقی در قبال تجارت محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has set out the terms of his covenant and they have been agreed.
[ترجمه گوگل]او مفاد عهد خود را بیان کرده و مورد توافق قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]او شروط پیمان خود را تنظیم کرده است و آن ها توافق کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Covenant is designed to guarantee civil and political rights to persons within each country that ratifies it.
[ترجمه گوگل]این میثاق برای تضمین حقوق مدنی و سیاسی افراد در هر کشوری که آن را تصویب می کند طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این میثاق برای تضمین حقوق مدنی و مدنی در هر کشوری که آن را تایید کند طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Covenant payments are made out of your income and are not capital payments.
[ترجمه گوگل]پرداخت های پیمانی از درآمد شما انجام می شود و پرداخت سرمایه نیست
[ترجمه ترگمان]پرداخت های این میثاق از درآمد شما ساخته شده اند و مبالغ پرداختی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is in fact no implied covenant or warranty on the part of the landlord in this regard.
[ترجمه گوگل]در واقع هیچ عهد یا ضمانتی ضمنی از طرف صاحبخانه در این زمینه وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در واقع هیچ پیمان یا ضمانت ضمنی از طرف مالک در این زمینه وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیمان (اسم)
hand, accord, agreement, covenant, contract, treaty, pact, promise, concord, compact, oath, vow, faith, troth, league

موافقت (اسم)
consent, assent, accord, accordance, agreement, covenant, contract, treaty, pact, concurrence, compliance, concord, compact, approbation, entente, congruence, assentation, concordance, congruency, congruity

عهد (اسم)
swear, agreement, covenant, treaty, pact, promise, word, oath, vow, age, era, time, epoch

عهدنامه (اسم)
agreement, covenant, treaty, indenture

میثاق بستن (فعل)
covenant, conclude an agreement

پیمان بستن (فعل)
covenant, pact, promise, stipulate

تخصصی

[حقوق] توافق کردن، عقد، پیمان، میثاق، توافق، قرارداد رسمی

انگلیسی به انگلیسی

• treaty; contract, formal agreement
pledge, contract, formally agree
a covenant is a formal written agreement between two people or groups of people which is recognized in law.
a covenant is also a formal written promise to pay a sum of money each year for a fixed period towards a charity or financial trust.

پیشنهاد کاربران

پیمان، عهد، میثاق
میثاق یا عهد؛ فیلمی اکشن مهیج به کارگردانی گای ریچی و با نقش آفرینی جک جیلنهال، دار سلیم، الکساندر لودویگ و آنتونی استار است. گروهبان نیروهای ویژه ایالات متحده آمریکا به نام جان کینلی در بیرون میدان نبرد
...
[مشاهده متن کامل]
شخصیتی آرام و دوستانه دارد اما در زمان مورد نیاز می تواند به سربازی بی رحم و خشن بدل گردد. او در جریان یکی از ماموریت های خود با مترجمی از کشور افغانستان به نام احمد همراه می شود. با این حال ماموریت برخلاف انتظارات پیش رفته و جان به شدت مجروح می شود اما…

منابع• https://www.f2m.kim/?controller=search-movie&s=Covenant
[در اسلام] مُباهَلَه: درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقانیت است و بین دو طرفی رخ می دهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند.
:Self - malediction and covenant
Self - malediction is equivalent to saying, “May I die if I fail to fulfill
...
[مشاهده متن کامل]

my oath. ”
A sacrifice often provided a visual reminder of the penalty of non - performance. For example, in
one eighth - century treaty, the two parties ( kings ) state that their decapitated and dismembered sacrifices
are not just animals, but themselves and their people. Each calls down decapitation and dismemberment
upon himself and his people if they should sin against the treaty ( ibid. ) .

تعهد، ضمانت
Loyal to Reza'i' covenant
وفادار به عهد رضایی

بپرس