cow

/ˈkaʊ//kaʊ/

معنی: ماده گاو، گاوماده، تضعیف روحیه کردن، ترساندن
معانی دیگر: ماده گاو (از جنس bos)، ورزاو، (ماده ی بالغ برخی پستانداران) ماده فیل، ماده وال (نهنگ)، گاومیش ماده (به جنس نر این پستانداران می گویند: bull)، (امریکا - عامیانه - معمولا جمع) گاو (نر یا ماده)، مرعوب کردن، بیم زده کردن، هراساندن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an adult female of a bovine animal, esp. the domestic farm animal kept or raised for its milk or meat.

(2) تعریف: the female of various other large animals such as the buffalo, elephant, and whale.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cows, cowing, cowed
• : تعریف: to scare or intimidate with threats, violence, or the like.
مشابه: bulldoze

جمله های نمونه

1. cow pats covered the pasture
چراگاه پوشیده از تپاله ی گاو بود.

2. a cow was munching clover in a field
گاوی در یک کشتزار لف لف کنان شبدر می خورد.

3. the cow bellowed all night
گاو تمام شب مومو کرد.

4. the cow geed when she should have hawed
گاو به جای اینکه به دست چپ برود به دست راست چرخید.

5. the cow is a domestic animal
گاو حیوانی اهلی است.

6. the cow is hers and she milks it
گاو مال اوست و وی آن را می دوشد.

7. the cow switched its tail
گاو دم خود را شلاق وار تکان داد.

8. a brindled cow
گاو پیسه

9. a dry cow
گاو بی شیر

10. a lank cow
گاو لاغر و استخوانی

11. a lean cow
گاو استخوانی

12. a milk cow
گاو شیرده

13. a wet cow
گاو شیرده

14. the gamy cow was hard to milk
دوشیدن شیر آن گاو سرکش دشوار بود.

15. they keep the cow in a small enclosure
گاو را در محوطه ی کوچکی نگاهداری می کنند.

16. to milk a cow
گاو را دوشیدن

17. to strip a cow
گاو را کاملا دوشیدن

18. they graded up the cow with a pure-bred bull
گاو ماده را با گاوی اصیل جفت گیری کردند.

19. to artificially inseminate a cow
گاوی را به طور مصنوعی آبستن کردن

20. two bulls and a cow
دو گاو نر و یک گاو ماده

21. a new breed of milk cow
گونه ای جدید از گاو شیرده

22. the dissevered carcass of the cow
لاشه ی ازهم بریده شده (قطعه قطعه شده)ی گاو

23. the exchange of his mother's cow for a handful of beans
معاوضه ی گاو مادرش با یک مشت لوبیا

24. the picture of a tiger clawing the back of a cow
تصویر پلنگی که بر پشت گاوی چنگال افکنده است

25. The cow answered to its cowboy's touch.
[ترجمه ناشناس] گاو از پیش گوران پاسخ داد
|
[ترجمه گوگل]گاو به لمس گاوچران خود پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]گاو به دست گاوچران جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. We watched the cow suckling her calves.
[ترجمه گوگل]ما گاو را در حال شیر دادن به گوساله هایش تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان]دیدیم که گاو گوساله بچه اش را بغل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The cow had broken its tether and was in the cornfield.
[ترجمه گوگل]گاو بند خود را شکسته بود و در مزرعه ذرت بود
[ترجمه ترگمان]گاوها افسار خود را شکسته و در مزرعه ذرت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Like cow, like calf.
[ترجمه گوگل]مثل گاو، مثل گوساله
[ترجمه ترگمان]مثل گاو، مثل گوساله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. A dairy cow needs to produce a calf each year.
[ترجمه گوگل]یک گاو شیری باید هر سال یک گوساله تولید کند
[ترجمه ترگمان]یک گاو شیرده باید هر ساله یک گوساله تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The cow is expected to calve next week.
[ترجمه Bahare] انتظار میره این گاو هفته اینده زایمان کنه
|
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این گاو هفته آینده زایمان کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این گاو هفته آینده به calve برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماده گاو (اسم)
cow

گاوماده (اسم)
cow

تضعیف روحیه کردن (فعل)
demoralize, cow

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

تخصصی

[علوم دامی] ماده گاو

انگلیسی به انگلیسی

• adult female bovine (especially one which is raised to supply milk or meat); adult female of various large mammals (i.e. elephant, whale, etc.)
frighten, intimidate
a cow is a large female animal kept on farms for its milk.
a cow is also any animal of this species, either male or female.
if someone is cowed, they are frightened into behaving in a particular way; a formal use.

پیشنهاد کاربران

cow: گاو ماده
bull: گاو نر
cow
cow ( n ) ( kaʊ ) =a large animal kept on farms to produce milk or beef, e. g. cow's milk.
cow
The cow is in the farm
واژه cow به معنای گاو
واژه cow به معنای گاو به حیوانی اهلی و بزرگ اشاره می کند که دامداران برای تولید شیر و گوشت پرورش می دهند. cow به گاو ماده گفته می شود که برای شیردهی و زادوولد در مزرعه نگه داری می شود. در انگلیسی برای انواع گاو ها اسم های مختلفی دارند. برای نمونه به چند تا از این اسم ها اشاره می کنیم:
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا به گاو نر bull گفته می شود. به گاوهایی که مخصوص شخم زدن و کار کردن هستند ox گفته می شود. به گاو ماده ای که تا به حال گوساله ای نزاییده است heifer گفته می شود.
واژه cattle واژه ای کلی است که هم گاو نر و هم گاو ماده را شامل می شود. به بچه گاو calf ( گوساله ) گفته می شود.
منبع: سایت بیاموز

I Bruton job nghgtb
cow ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: گاو ماده
تعریف: گاو مادۀ بالغ
cow در انگلیسی همان تغییر یافته ی گاو فارسی است.
برای تحقیر یک نفر ( زن ) بکار می رود به معنی خشمگین و سلیطه و جنگ طلب
تعریف:
being cruel and complaining

overawe بیم زده کردن، هراساندن، ترساندن
گاو شیر ده ( ماده ) همچنین برای فحاشی استفاده می گردد ( بی عرضه )
گاو 🐄
گاو ماده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس