crass

/ˈkræs//kræs/

معنی: درشت، کودن، زمخت
معانی دیگر: احمق، بی شعور، نابخرد، نفهم، دیرفهم، پخمه، بدسلیقه، غیرحساس، پوست کلفت، خشن، خام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: crassly (adv.), crassness (n.)
• : تعریف: lacking in sensitivity or refinement; crude.
متضاد: refined
مشابه: coarse, gross, vulgar

- I believe it is crass to ask someone how much money he earns.
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم احمقانه است که از کسی بپرسیم چقدر درآمد دارد
[ترجمه ترگمان] به نظر من این کار crass نیست که از کسی بپرسد که چقدر پول در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The government has behaved with crass insensitivity.
[ترجمه گوگل]دولت با بی احساسی رفتار کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت نسبت به عدم حساسیت کودن رفتار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He made crass comments about her worn-out clothes.
[ترجمه گوگل]او در مورد لباس های فرسوده او اظهار نظرهای ناروا کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد لباس های فرسوده خود نظر بدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't talk to him: he's so crass.
[ترجمه گوگل]با او حرف نزنید: او خیلی احمق است
[ترجمه ترگمان]با اون حرف نزن: اون خیلی کودن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No hotel service could be quite so crass.
[ترجمه گوگل]هیچ خدمات هتلی نمی تواند تا این حد گنگ باشد
[ترجمه ترگمان]سرویس هتل نمی تونه خیلی کودن باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We live in a time of crass materialism.
[ترجمه گوگل]ما در زمان ماتریالیسم بی‌سابقه زندگی می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تو یه زمان of crass زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The materialism was crass, everyone's expectations had been aroused, and few people had been satisfied.
[ترجمه گوگل]ماتریالیسم سنگدلانه بود، انتظارات همه برانگیخته شده بود و تعداد کمی از مردم راضی شده بودند
[ترجمه ترگمان]ماده گرایی زبر بود، همه انتظارات مردم برانگیخته شده بود، و افراد کمی راضی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Besides, to be really crass about it, the publicity people are going to have a ball with this.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برای اینکه واقعاً در مورد آن بی‌معنا باشیم، افراد تبلیغاتی قرار است با این توپ بازی کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این موضوع واقعا کودن به نظر می رسه، مردم می خوان با این موضوع توپ بازی کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But this isn't just another crass commercialisation of a fictional character.
[ترجمه گوگل]اما این فقط یک تجاری سازی نابخردانه دیگر از یک شخصیت داستانی نیست
[ترجمه ترگمان]اما این تنها یک مثال ساده از یک شخصیت خیالی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No crass shaker of champagne bottles.
[ترجمه گوگل]بدون تکان دهنده بطری های شامپاین
[ترجمه ترگمان] اثری از بطری های شامپاین نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's another thing people tend to make crass comments about, or crass assumptions anyway.
[ترجمه گوگل]این چیز دیگری است که مردم تمایل دارند در مورد آن اظهارنظرهای گنده‌آمیز یا به هر حال فرضیات نادرست داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این موضوع دیگری است که مردم تمایل دارند تا به هر حال نظرات کندذهنی را در مورد آن داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What crass hypocrisy, pretending to worry about her career when she had been instrumental in its destruction!
[ترجمه گوگل]چه ریاکاری بی‌شرمانه‌ای، تظاهر به نگرانی در مورد حرفه‌اش در حالی که در نابودی آن نقش داشته است!
[ترجمه ترگمان]چه ریاکاری می کرد، وانمود می کرد که در حال نابودی کارش در این کار مفید است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Humboldt did what poets in crass America are supposed to do.
[ترجمه گوگل]هومبولت همان کاری را کرد که شاعران در آمریکای کوچک باید انجام دهند
[ترجمه ترگمان]هومبولت به کاری دست زد که در آلمان کودن به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Crass protested against the introduction of politics in that meeting.
[ترجمه Edris nozari] اعتراض بی شرمانه به معرفی سیاست در آن جلسه
|
[ترجمه گوگل]کراس در آن جلسه به معرفی سیاست اعتراض کرد
[ترجمه ترگمان]crass به معرفی سیاست در آن جلسه اعتراض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The family has been described variously as crass, bigoted, racist and plain boring.
[ترجمه گوگل]این خانواده به گونه‌های مختلف به‌عنوان بی‌رحم، متعصب، نژادپرست و کسل‌کننده توصیف شده است
[ترجمه ترگمان]این خانواده به طرق مختلف as، متعصب، نژاد پرست و ساده لوح توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. the crass questions all disabled people get asked.
[ترجمه گوگل]سوالات مبهم از همه افراد معلول پرسیده می شود
[ترجمه ترگمان]تا به حال سوال crass تمام افراد معلول پرسیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درشت (صفت)
rough, abrupt, harsh, coarse, large, gross, hulking, sturdy, brutish, gruff, coarse-grained, crass

کودن (صفت)
slight, fat-witted, backward, dull, dimwitted, slow, unintelligent, lumpish, beef-brained, blate, blockish, muddle-headed, thick-witted, witless, cockeyed, crass, stockish, doddering, fat-headed, feeble-minded, half-wit, unapt

زمخت (صفت)
hard, raucous, rough, coarse, gross, rude, tough, incult, rugged, impolite, churlish, blowsy, blowzy, crude, clumsy, heavyset, hoarse, crass

انگلیسی به انگلیسی

• rude, ill-mannered; insensitive
crass behaviour is stupid and insensitive.

پیشنهاد کاربران

adjective
[also more crass; most crass] disapproving : having or showing no understanding of what is proper or acceptable : rude and insensitive
◀️ A few people seemed shocked by her crass comments.
◀️ I don't want a woman who's crass
بی معنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : crassness
✅️ صفت ( adjective ) : crass
✅️ قید ( adverb ) : crassly
- نسنجیده، بی ملاحظه، بدون رعایت جوانب
- احمقانه
Insensitive
Unrefined
Without considering other people's feelings
Rude
Cheeky
• Men's crass assumptions about women
• crass remarks/ comments/manner/ judgments/ behavior
...
[مشاهده متن کامل]

• A crass grasp at baby - hungry consumers

احمقانه

بپرس